کلمه جو
صفحه اصلی

fatefully

انگلیسی به انگلیسی

• through destiny; decisively, critically; inevitably

جملات نمونه

1. The nurse whispered fatefully to call the priest.
[ترجمه ترگمان]پرستار در گوشش زمزمه کرد که کشیش را خبر کند
[ترجمه گوگل]پرستار به طرز وحشیانه زمزمه کرد تا به کشیش تماس دهد

2. Hamilton was fatefully drawn to women in distress.
[ترجمه ترگمان]هامیلتون در حال distress به سوی زنان کشیده می شد
[ترجمه گوگل]همیلتون به شدت به زنانی که دچار پریشانی شده بودند، مجذوب شد

3. Fatefully, she runs over and kills a woman.
[ترجمه ترگمان]Fatefully، اون داره تموم می شه و یه زن رو می کشه
[ترجمه گوگل]سرنوشت، او یک زن را می کشد و یک زن را می کشد

4. Fatefully, the dynasty declared in June that they supported the Boxers, relabelling them as 'righteous people'.
[ترجمه ترگمان]این سلسله در ماه ژوئن اعلام کرد که از این Boxers حمایت می کنند و از آن ها به عنوان انسان های درستکار استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]به زعم، سلسله در ماه ژوئن اعلام کرد که آنها از بوکسورها حمایت می کنند و آنها را به عنوان 'مردم عادلانه' معرفی می کنند

5. Fatefully, apoplexy occurs, as the various toxic pathogens accumulate in the body by staying in blood vessels, and meridians and collaterals, which affects the brain and mentality.
[ترجمه ترگمان]سکته، سکته مغزی رخ می دهد، چون پاتوژن های مختلف سمی در بدن با ماندن در رگ های خونی، and و collaterals که بر مغز و روحیه تاثیر می گذارند، تجمع می کنند
[ترجمه گوگل]در حقیقت، آپوپلاسی رخ می دهد، به عنوان پاتوژن های سمی مختلف در بدن با ماندن در رگ های خونی، و مریدین و collaterals، که بر مغز و ذهنیت تاثیر می گذارد

6. Then, fatefully, he went on to mention the extraordinary abundance of seals.
[ترجمه ترگمان]سپس به سخن خود ادامه داد و به سخن ادامه داد
[ترجمه گوگل]سپس، سرنوشت ساز، به فراوانی فوق العاده ای از مهر و موم اشاره کرد

7. The reasoning was very sensible, the logic very sound, and it was fatefully wrong.
[ترجمه ترگمان]منطق بسیار منطقی و منطقی و منطقی بود
[ترجمه گوگل]استدلال بسیار منطقی بود، منطق بسیار صدق می کرد، و به طرز غم انگیزی اشتباه بود

8. In the ancient Chinese history, the emperors and the celebrities were fatefully linked to the wines, and it was delightfully quoted and widely spread.
[ترجمه ترگمان]در تاریخ باستانی چین، امپراطوران و مشاهیر به انواع شراب مرتبط بودند و به طور گسترده نقل و گسترش یافت
[ترجمه گوگل]در تاریخ باستان چینی، امپراطوران و مشاهیر با سرنوشت با شراب ارتباط داشتند، و به طرز شگفت انگیزی از آنها نقل شد و به طور گسترده ای منتشر شد

9. Public space environment of urban residential quarters isn't the factor that fatefully decreases neighborhood intercourses in China.
[ترجمه ترگمان]محیط فضای عمومی مناطق مسکونی شهری عاملی نیست که fatefully محله intercourses را در چین کاهش دهد
[ترجمه گوگل]محیط فضای عمومی محله های مسکونی شهری عامل اصلی این است که سرنوشت تقابل های محله در چین را کاهش می دهد


کلمات دیگر: