کلمه جو
صفحه اصلی

job's comforter


نمک پاش دل ریش، تسلی دهنده ی ایوب (کسی که تسلی او رنج آدم را بیشتر می کند)، کسیکه میاید دلداری دهدولی نمک بر زخم میپاشد

انگلیسی به فارسی

آرامش شغلی


نمک پاش دل ریش، تسلیدهندهی ایوب (کسی که تسلی او رنج آدم را بیشتر می‌کند )


انگلیسی به انگلیسی

• false friend, person who makes distress worse while acting as if giving comfort

جملات نمونه

1. Mrs Baker was a Job's comforter, while sympathising with the mother who has lost her child, she told the mother that it was her fault for not sending the child to hospital sooner.
[ترجمه ترگمان]خانم بی کر در حالی که با مادر که بچه اش را از دست داده بود همدردی می کرد، به مادر گفت که تقصیر از او نیست که زودتر بچه را به بیمارستان بفرستد
[ترجمه گوگل]خانم بیکر آرام کارگر بود، در حالی که با مادر که کودکش را از دست داده بود، همدردی می کرد، او به مادر گفت که این امر باعث گناه او شده است که زودتر از کودکی به بیمارستان منتقل نمی شود

2. Though he was a Job's comforter, I thanked him all the same. I knew he meant well.
[ترجمه ترگمان]اگر چه او راحتی ایوب بود، من هم از او تشکر کردم می دانستم منظور او خوب بود
[ترجمه گوگل]اگرچه او یک آرام کننده یو جی بود، من از همه ی او را سپاسگزارم می دانستم که او به معنای خوب است

3. Though he was Job's comforter, I thanked him all the same. I knew he meant well.
[ترجمه ترگمان]اگر چه او راحتی ایوب بود، من هم از او تشکر کردم می دانستم منظور او خوب بود
[ترجمه گوگل]اگرچه او آرام جادو بود، من از همه او را سپاسگزارم می دانستم که او به معنای خوب است

4. Ann came to see me when I was in hospital. She was a real Job's comforter! She told me about somebody who had the same operation as me, and then died a month later.
[ترجمه ترگمان]آن وقتی که در بیمارستان بودم، آن به دیدن من آمد او یک تخت راحتی شغلی واقعی بود! او به من درباره کسی که مثل من عمل کرده بود، گفت و بعد یک ماه بعد مرد
[ترجمه گوگل]وقتی که من در بیمارستان بودم، مرا دید او یک تساوی واقعی شغلی بود! او درباره شخصی که عملیات مشابهی با من داشت، به من گفت، و بعد یک ماه بعد فوت کرد

5. I was out of work and the man at the Job centre told me that unemployment is likely to continue to rise in the area-he's right. Job's comforter.
[ترجمه ترگمان]من خارج از کار بودم و مردی که در مرکز شغلی به من گفت که بیکاری احتمالا به افزایش در منطقه ادامه خواهد داد - او درست می گوید تسلی بخش است
[ترجمه گوگل]من از کار خارج شدم و مرد در مرکز شغل به من گفت که احتمال افزایش بیکاری در این منطقه وجود دارد - او درست است آرامش شغلی

6. Ann came to see me when I was in hospital. She was a real Job's comforter!
[ترجمه ترگمان]آن وقتی که در بیمارستان بودم، آن به دیدن من آمد او یک تخت راحتی شغلی واقعی بود!
[ترجمه گوگل]وقتی که من در بیمارستان بودم، مرا دید او یک تساوی واقعی شغلی بود!


کلمات دیگر: