• do business in, trade in
deal in
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. We don't deal in rumours or guesswork.
[ترجمه ترگمان]ما به شایعات و حدس و گمان اعتقاد نداریم
[ترجمه گوگل]ما در شایعات یا حدس و گمان نیستیم
[ترجمه گوگل]ما در شایعات یا حدس و گمان نیستیم
2. The two struck a deal in which Rendell took half of what a manager would.
[ترجمه ترگمان]آن دو با هم معامله ای کردند که رندل نیمی از آن را به عهده داشت
[ترجمه گوگل]این دو معامله ای را انجام دادند که در آن رندل نیمی از آنچه را که مدیر می گرفت، به دست آورد
[ترجمه گوگل]این دو معامله ای را انجام دادند که در آن رندل نیمی از آنچه را که مدیر می گرفت، به دست آورد
3. We deal in hardware but not software.
[ترجمه ترگمان]ما به سخت افزار سر و کار داریم اما نرم افزار نیستیم
[ترجمه گوگل]ما در سخت افزار، اما نه نرم افزار، معامله می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در سخت افزار، اما نه نرم افزار، معامله می کنیم
4. As a scientist, I do not deal in speculation.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک دانشمند، من در مورد احتکار معامله نمی کنم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک دانشمند، من در حدس و گمان نیستم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک دانشمند، من در حدس و گمان نیستم
5. Though Vivaldi had earned a great deal in his lifetime, his extravagance was such that he died in poverty.
[ترجمه ترگمان]اگر چه ویوالدی در زندگی خود بسیار موفق شده بود، ولخرجی او چنان بود که در فقر جان سپرد
[ترجمه گوگل]اگر چه ویلوودی در طول زندگی خود مقدار زیادی به دست آورده بود، بی پروا او چنین بود که او در فقر مرد
[ترجمه گوگل]اگر چه ویلوودی در طول زندگی خود مقدار زیادی به دست آورده بود، بی پروا او چنین بود که او در فقر مرد
6. Jameson agreed to the deal in an effort to advance his political career.
[ترجمه ترگمان]جیمسون با این قرارداد در تلاش برای پیشبرد کار سیاسی اش به توافق رسید
[ترجمه گوگل]جیمسون با تلاش برای پیشرفت حرفه سیاسی خود موافقت کرد
[ترجمه گوگل]جیمسون با تلاش برای پیشرفت حرفه سیاسی خود موافقت کرد
7. She's not the type to deal in rumours.
[ترجمه ترگمان]او از این نوع نیست که در شایعات سر و کار داشته باشد
[ترجمه گوگل]او نوعی شایعه نیست
[ترجمه گوگل]او نوعی شایعه نیست
8. He has seen a great deal in his long life.
[ترجمه ترگمان]او در زندگی طولانیش یک معامله بزرگ دیده است
[ترجمه گوگل]او در زندگی طولانی خود شاهد یک معامله بزرگ است
[ترجمه گوگل]او در زندگی طولانی خود شاهد یک معامله بزرگ است
9. They mainly deal in rare books.
[ترجمه ترگمان]آن ها اصولا در کتاب های نادر دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه گوگل]آنها عمدتا کتاب های نادر را در بر می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها عمدتا کتاب های نادر را در بر می گیرند
10. This newspaper doesn't deal in gossip, only in facts.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه فقط به صورت شایعات سر در نمی آورد، فقط در حقیقت
[ترجمه گوگل]این روزنامه در شایعات نه تنها در حقایق نیست
[ترجمه گوگل]این روزنامه در شایعات نه تنها در حقایق نیست
11. They have achieved a great deal in a short space of time.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مدت کوتاهی به یک معامله بزرگ دست یافته اند
[ترجمه گوگل]آنها در یک فضای کوتاهی به یک معامله بزرگ دست یافته اند
[ترجمه گوگل]آنها در یک فضای کوتاهی به یک معامله بزرگ دست یافته اند
12. History is a big deal in New Smyrna.
[ترجمه ترگمان]تاریخ در شهر ازمیر بسیار بزرگ است
[ترجمه گوگل]تاریخ معامله بزرگ در نیو اسمیرنا است
[ترجمه گوگل]تاریخ معامله بزرگ در نیو اسمیرنا است
13. He lived a great deal in his fantasies and he enjoyed these.
[ترجمه ترگمان]او در fantasies زیاد زندگی می کرد و از این لذت می برد
[ترجمه گوگل]او در فانتزی های خود یک معامله بزرگ زندگی کرد و از این ها لذت برد
[ترجمه گوگل]او در فانتزی های خود یک معامله بزرگ زندگی کرد و از این ها لذت برد
14. Failure to give you a fair deal in this respect is likely to expose a company to legal attack.
[ترجمه ترگمان]عدم ارائه یک معامله منصفانه در این رابطه احتمالا یک شرکت را در معرض حمله قانونی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]عدم ارائه یک معامله منصفانه در این رابطه احتمالا یک شرکت را به حمله قانونی تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]عدم ارائه یک معامله منصفانه در این رابطه احتمالا یک شرکت را به حمله قانونی تبدیل می کند
15. Licensed dealers still deal in certain shares the punter reads about in the tip sheets.
[ترجمه ترگمان]Licensed هنوز در سهام خاصی معامله می کنند که punter در برگه tip آن را می خواند
[ترجمه گوگل]معامله گران مجاز هنوز در سهام خاصی مشغول به کار هستند که خواننده در مورد ورق های نوک می نویسد
[ترجمه گوگل]معامله گران مجاز هنوز در سهام خاصی مشغول به کار هستند که خواننده در مورد ورق های نوک می نویسد
پیشنهاد کاربران
معامله/مبادله کردن
سرو کار داشتن با ، پرداختن به
سرو کار داشتن با ، پرداختن به
Definition of deal in
1 : to buy and sell ( something ) as a business
He deals in rare books.
2 : to use or be involved in ( something )
tales dealing in myth and mystery
We don't deal in rumor or gossip.
3 : to include ( someone ) in a card game
"Do you want to play cards with us?" "Sure, deal me in. "
1 : to buy and sell ( something ) as a business
He deals in rare books.
2 : to use or be involved in ( something )
tales dealing in myth and mystery
We don't deal in rumor or gossip.
3 : to include ( someone ) in a card game
"Do you want to play cards with us?" "Sure, deal me in. "
کلمات دیگر: