(کسی که در سیاست از مشی انعطاف ناپذیری پیروی می کند) آدم سرسخت، آدم سختگیر، آدم افراطی، آدم یکدنده، آدم خمش ناپذیر، آدم تندرو
hard liner
(کسی که در سیاست از مشی انعطاف ناپذیری پیروی می کند) آدم سرسخت، آدم سختگیر، آدم افراطی، آدم یکدنده، آدم خمش ناپذیر، آدم تندرو
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: one who is unwilling to yield, esp. in regard to ideas or ideology.
• one who adheres strictly to his ideas or opinions, one who refuses to yield
a hardliner is a person who supports a strict, fixed set of ideas that are often extreme, and who refuses to accept any change in them.
a hardliner is a person who supports a strict, fixed set of ideas that are often extreme, and who refuses to accept any change in them.
جملات نمونه
1. Unionist hardliners warned the U. S. President he would not be welcome.
[ترجمه ترگمان]Unionist به ایالات متحده هشدار داد اس رئیس جمهور از او استقبال نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان اتحادیه به رئیس U S هشدار دادند که او خوشایند نخواهد بود
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان اتحادیه به رئیس U S هشدار دادند که او خوشایند نخواهد بود
2. He needs to persuade the hard-liners in the cabinet.
[ترجمه ترگمان]اون باید کشتی های سخت رو توی کابینت تشویق کنه
[ترجمه گوگل]او نیاز به سخت کشی در کابینه دارد
[ترجمه گوگل]او نیاز به سخت کشی در کابینه دارد
3. Hard-liners are expected to be purged from the administration.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که تندروها از دولت پاک سازی شوند
[ترجمه گوگل]انتظار میرود که هکرها از دولت اداره شوند
[ترجمه گوگل]انتظار میرود که هکرها از دولت اداره شوند
4. The Prime Minister has been criticized by hardliners in his party for giving away too much in the treaty.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر توسط تندروها در حزب خود به خاطر تسلیم بیش از حد در پیمان مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]نخست وزیر توسط حزب محافظه کار در حزب خود مورد انتقاد قرار گرفته است، زیرا در این معاهده به شدت انتقاد می کند
[ترجمه گوگل]نخست وزیر توسط حزب محافظه کار در حزب خود مورد انتقاد قرار گرفته است، زیرا در این معاهده به شدت انتقاد می کند
5. Since then, factions of moderates and hardliners have battled within the movement.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، دسته های میانه روها و تندروها در این جنبش مبارزه کرده اند
[ترجمه گوگل]از آن زمان، جناح مدیترانه و تندرو در این جنبش درگیر شده است
[ترجمه گوگل]از آن زمان، جناح مدیترانه و تندرو در این جنبش درگیر شده است
6. Cuban-American hardliners continue to reject any dealings with Castro.
[ترجمه ترگمان]پیروان کوبایی - آمریکایی به رد هر گونه معاملات با کاسترو ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]تندروهای کوبایی آمریکایی همچنان هر گونه ارتباط با کاسترو را رد می کنند
[ترجمه گوگل]تندروهای کوبایی آمریکایی همچنان هر گونه ارتباط با کاسترو را رد می کنند
7. The hard-liners have not vanished, and the political battles ahead will be intense.
[ترجمه ترگمان]تندروها مفقود نشدند و نبرده ای سیاسی پیش رو نیز شدیدتر خواهد بود
[ترجمه گوگل]سخت افزارها ناپدید شده اند و جنگ های سیاسی پیش رو شدید خواهد بود
[ترجمه گوگل]سخت افزارها ناپدید شده اند و جنگ های سیاسی پیش رو شدید خواهد بود
8. This trend of senior hardliners revising their position following Deng's re-endorsement of reformism continued during July.
[ترجمه ترگمان]این گرایش به تغییر موضع آن ها بعد از تایید مجدد Deng در ماه جولای ادامه دارد
[ترجمه گوگل]این روند سختگیران ارشد در حال بررسی جایگاه خود پس از حمایت مجدد دنگ از اصلاح طلبی در ماه جولای ادامه یافت
[ترجمه گوگل]این روند سختگیران ارشد در حال بررسی جایگاه خود پس از حمایت مجدد دنگ از اصلاح طلبی در ماه جولای ادامه یافت
9. Neither had Khrushchev, who also had hard-liners in Moscow pushing him toward the brink.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها Khrushchev نداشت که در مسکو کشتی های سخت گیری داشت که او را به سوی مرز می برد
[ترجمه گوگل]خروشچف نیز وجود نداشت، که در مسکو نیز به سختی در حال عبور از او بود
[ترجمه گوگل]خروشچف نیز وجود نداشت، که در مسکو نیز به سختی در حال عبور از او بود
10. The nationalist hardliner Vojislav Seseslj, who controls a large block of seats, refused to take part.
[ترجمه ترگمان]The Seseslj، تندروی ملی گرا که تعداد زیادی صندلی را کنترل می کند، از شرکت در این انتخابات امتناع کرد
[ترجمه گوگل]Vojislav Seseslj، تندرو ناسیونالیست، که یک بلوک بزرگ از صندلی ها را کنترل می کند، حاضر به شرکت در آن نشده است
[ترجمه گوگل]Vojislav Seseslj، تندرو ناسیونالیست، که یک بلوک بزرگ از صندلی ها را کنترل می کند، حاضر به شرکت در آن نشده است
11. Igor Rodionov, often described as a hardliner opposed to democratic reform.
[ترجمه ترگمان]ایگور Rodionov، که اغلب به عنوان تندرو شناخته می شود، مخالف اصلاحات دموکراتیک است
[ترجمه گوگل]ایگور رودیونوف، اغلب به عنوان سخت گیرانه مخالف اصلاحات دموکراتیک توصیف می شود
[ترجمه گوگل]ایگور رودیونوف، اغلب به عنوان سخت گیرانه مخالف اصلاحات دموکراتیک توصیف می شود
12. Yesterday's clear-out removed the last of the hardliners from the politburo.
[ترجمه ترگمان]دیروز روشن شد که آخرین نفر از the سیاسی را از دفتر سیاسی خارج کرد
[ترجمه گوگل]پاک کردن دیروز، آخرین تندروها را از پلیتبرو خارج کرد
[ترجمه گوگل]پاک کردن دیروز، آخرین تندروها را از پلیتبرو خارج کرد
13. It is a pity, the Kuomintang hardliner destroyed this path finally.
[ترجمه ترگمان]حیف است که این راه سرانجام این راه را خراب کرده است
[ترجمه گوگل]این تاسف است، سخت گیر گوموندنگ در نهایت این مسیر را نابود کرد
[ترجمه گوگل]این تاسف است، سخت گیر گوموندنگ در نهایت این مسیر را نابود کرد
14. Mr Eroglu, a nationalist hardliner who opposes reunification with the Greek part of the island, took 50. 4% of the vote, while the incumbent, Mehmet Ali Talat, trailed with 4 8%.
[ترجمه ترگمان]آقای Eroglu، یک تندروی ملی گرا که مخالف اتحاد با بخش یونانی جزیره است، ۵۰ امتیاز گرفت ۴ درصد آرا در حالی که متصدی فعلی، مهمت علی طلعت، با ۴ درصد کاهش به همراه داشت
[ترجمه گوگل]آقای Eroglu، یک تندرو ناسیونالیست که مخالفت خود را با اتحاد با یونان بخشی از جزیره، 50 درصد، 4 درصد از رای را به خود اختصاص داد، در حالیکه Mehmet Ali Talat، که 4،8 درصد از آن را به عهده داشت
[ترجمه گوگل]آقای Eroglu، یک تندرو ناسیونالیست که مخالفت خود را با اتحاد با یونان بخشی از جزیره، 50 درصد، 4 درصد از رای را به خود اختصاص داد، در حالیکه Mehmet Ali Talat، که 4،8 درصد از آن را به عهده داشت
15. The culture minister, Limor Livnat, a hardliner from the ruling Likud party, upped and fled.
[ترجمه ترگمان]وزیر فرهنگ، Limor Livnat، یک فرد تندرو از حزب حاکم لیکود، بالا رفت و گریخت
[ترجمه گوگل]وزیر فرهنگ، لیمور لیونت، یکی از مخالفان حزب حاکم لیکود، بالا گرفت و فرار کرد
[ترجمه گوگل]وزیر فرهنگ، لیمور لیونت، یکی از مخالفان حزب حاکم لیکود، بالا گرفت و فرار کرد
پیشنهاد کاربران
( آدم ) تندرو، متعصب
اصول گرا. . . راست سیاسی. . . . برعکس کلمه reformer
and Geranmayeh echoed a broad consensus that hardliners looking to derail diplomacy ahead of Iran's presidential elections in June had been "marginalized
CNN. com@
CNN. com@
کاربرTG، این کلمه معنی اصولگرا نمیده. درسته رسانه های خارجی به اصولگرای ما میگن تندرو اما این کلمه برای هر ادم تندرویی از هر جناحی به کار میره، مگه اصلاح طلب تندرو نداریم تو کشور ؟
Principlist /// اصولگرا
Reformist /// اصلاح طلب
Principlist /// اصولگرا
Reformist /// اصلاح طلب
کلمات دیگر: