کلمه جو
صفحه اصلی

fasciculus


(کلافه ای از لیف ها و ریشه های عصبی) کلافه ی عصبی، پی کلاف، دسته یا مجموعه کوچک الیاف، دسته ای از رشته های عضلانی که عضله را تشکیل میدهند

انگلیسی به فارسی

دسته یا مجموعه کوچک الیاف، (کالبدشناسی)دسته‌ای از رشته‌های عضلانی که عضله را تشکیل می‌دهند


فیشیکولوس


انگلیسی به انگلیسی

• package, binding, bundle

جملات نمونه

1. Sensational disorder and conductive fasciculus type or segmental type disorder in urination of urinated were obvious in all cases.
[ترجمه ترگمان]اختلال Sensational و نوع fasciculus و یا اختلال نوع segmental در ادرار کردن ادرار در همه موارد مشهود بود
[ترجمه گوگل]اختلال سلوک و نوع نوع فشاریو یا اختلال نوعی رسانشی در ادرار کردن ادرار در همه موارد واضح بود

2. Injection in exterior OMN affected little parts of medial longitudinal fasciculus and OMN.
[ترجمه ترگمان]تزریق در OMN خارجی قسمت های کوچکی از fasciculus طولی میانی و OMN را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]تزریق داخل OMN بیرونی قسمت های کوچکی از فیشیکولوس طولی Medial و OMN را تحت تاثیر قرار داده است

3. Objective To investigate the feasibility of applying diffusion tensor imaging (DTI)-based arcuate fasciculus tractography and intraoperative arcuate fasciculus navigation for neurosurgery.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی امکان استفاده از تصویربرداری تانسور انتشار (dti)- based arcuate fasciculus tractography و intraoperative arcuate fasciculus برای سیستم عصبی
[ترجمه گوگل]هدف بررسی امکان سنجی استفاده از تراکم زاویه فوکوس سکوهای دیجیتال تصویربرداری (DTI) و ناوبری فاشیکولوس آرکوئید درمانی برای جراحی مغز و اعصاب

4. Methods:To observe the electrical threshold of excitation and behavior reaction of 5 cases during the SPR resect the nerve fasciculus of lower threshold and reacted spreading phenomenon.
[ترجمه ترگمان]روش ها: برای مشاهده آستانه الکتریکی تحریک و واکنش رفتاری ۵ مورد در طول the، کنترل عصبی آستانه پایینی و واکنش نشان داده شد
[ترجمه گوگل]روش ها: برای مشاهده آستانه الکتریکی از تحریک و رفتار واکنش 5 مورد در طول SPR، فیشیکولوس عصبی آستانه پایین و پدیده پراکندگی واکنش پذیری را از بین می برد

5. A dissection method of the auditory radiation for formalin-fixed brain tissue was described on the basis of its positional relation to the superior longitudinal fasciculus.
[ترجمه ترگمان]روش تشریح تشعشع شنوایی برای بافت مغز ثابت formalin بر مبنای ارتباط موقعیتی آن با the طولی برتر توصیف شد
[ترجمه گوگل]روش تشخیصی پرتو شنوایی برای بافت مغز ثابت شده با فرمالین بر اساس رابطه موقعیتی آن با فیشیکولی طولی بالا توصیف شد

6. Results: Cerebral white matter fibers including arcuate fibers, superior longitudinal fasciculus, internal capsule, superior fronto-occipital fasciculus and corpus callosum were involved.
[ترجمه ترگمان]نتایج: الیاف ماده سفید مخ شامل الیاف arcuate، fasciculus طولی، fasciculus طولی، کپسول داخلی، fronto occipital - و طناب رابط درگیر بودند
[ترجمه گوگل]یافته ها: الیاف ماده سفید مغزی شامل الیاف قوچ، فیشیکولوس طولی طولی، کپسول داخلی، فیشیکولوس فتوسنتال و فتوسنتز فکوسوسول و کپسول کولوزوم بودند

7. Results:The NAc in human brain was buried between the rostral caudate-putamen with the anterior limb of internal capsule and the thin plate formed by uncinate fasciculus.
[ترجمه ترگمان]نتایج: The در مغز انسان بین the caudate - putamen با عضو جلویی کپسول داخلی و صفحه نازک تشکیل شده توسط uncinate fasciculus به خاک سپرده شد
[ترجمه گوگل]یافته ها: NAc در مغز انسان بین کادات پوتامن روستل با اندام قدامی کپسول داخلی و ورقه نازک تشکیل شده توسط فیشیکولوس بدون سرخ شدن دفن شد

پیشنهاد کاربران

fasciculus ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: تاردسته
تعریف: 1. دستۀ کوچکی از تارهای عصبی یا ماهیچه ای 2. دسته ای از تارهای ماهیچه که عملکرد کمابیش یکسان دارند


کلمات دیگر: