کلمه جو
صفحه اصلی

fatah

انگلیسی به انگلیسی

• palestinian organization constituting the main faction of the p.l.o. (palestinian liberation organization)

جملات نمونه

1. Deportation orders against four senior Fatah activists in the Gaza Strip had been issued on March 2
[ترجمه ترگمان]دستور استرداد در برابر چهار فعال ارشد فتح در نوار غزه در ۲ مارس صادر شد
[ترجمه گوگل]حکم اخراج از سوی چهار فعال ارشد فتح در نوار غزه در تاریخ 2 مارس صادر شد

2. With Thabet's death, even the political leaders of Fatah have become potential prey.
[ترجمه ترگمان]با مرگ ثابت، حتی رهبران سیاسی فتح نیز قربانی بالقوه شده اند
[ترجمه گوگل]با مرگ Thabet، حتی رهبران سیاسی فتح نیز تبدیل به طعمه ای بالقوه شده اند

3. The Fatah leadership was reported to be having an emergency meeting in Tunis as a result of the reports.
[ترجمه ترگمان]طبق گزارش ها، رهبری فتح در تونس یک جلسه اضطراری در تونس داشته است
[ترجمه گوگل]به گزارش خبرگزاری فرانسه، رهبران فتح در نشست اضطراری در تونس به سر می برند

4. It's the first direct talks between Fatah and Hamas since March last year.
[ترجمه ترگمان]این اولین مذاکرات مستقیم بین فتح و حماس از مارس سال گذشته است
[ترجمه گوگل]این اولین گفتگوهای مستقیم بین فتح و حماس از ماه مارس سال گذشته است

5. But some Fatah loyalists could also have an interest in destabilising things.
[ترجمه ترگمان]اما برخی از وفاداران به فتح نیز ممکن است علاقه به بی ثبات کردن چیزها داشته باشند
[ترجمه گوگل]اما بعضی از وفاداران فتح همچنین می توانند به چیزهای بی ثبات سازی علاقه داشته باشند

6. But to Tarek Fatah, who says there is "a lack of honesty in this debate, " it is about Lee wanting to satisfy the desires of those in his ward who will reelect him.
[ترجمه ترگمان]اما خطاب به تارک فتح که می گوید \"عدم صداقت در این بحث وجود دارد،\" این موضوع در مورد لی است که می خواهد خواسته های کسانی را که در بخش او هستند برآورده کند
[ترجمه گوگل]اما به تارک فتح، که می گوید 'عدم صداقت در این بحث' وجود دارد، در مورد لی است که مایل به ارضای خواسته های کسانی که در بخش خود را که او را انتخاب مجدد

7. Fatah militants also abducted Hamas official Mohammed Ghazal in the West Bank town of Nablus.
[ترجمه ترگمان]همچنین شبه نظامیان فتح محمد غزل از حماس در شهر کرانه باختری نابلس را ربودند
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان فتح همچنین محمد غزال رسمی حماس را در کرانه غربی نابلس ربوده اند

8. Fatah, they said, had sold out to its Western donors and sought nothing but Hamas's destruction.
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند فتح به اهدا کنندگان غربی خود فروخته و به دنبال چیزی جز نابودی حماس نبوده است
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که فتح به اهداکنندگان غربی فروخته شده و تنها از بین بردن حماس دست نیافت

9. A year later, it bloodily ousted Fatah from the Gaza Strip, the smaller chunk of a proposed Palestinian state.
[ترجمه ترگمان]یک سال بعد، آن، فتح را از نوار غزه سرنگون کرد، بخش کوچک تر یک دولت پیشنهادی فلسطینی
[ترجمه گوگل]یک سال بعد، آن را به خونریزی فتح از نوار غزه، بخش کوچکتر از یک دولت فلسطینی پیشنهاد کرد

10. Residents reported exchanges of gunfire between Fatah and Hamas despite a two - day - old ceasefire.
[ترجمه ترگمان]به رغم آتش بس دو روزه، ساکنان تبادل آتش بین فتح و حماس را گزارش کردند
[ترجمه گوگل]ساکنان گزارش دادند که تبادل آتش سوزی بین فتح و حماس با وجود آتش بس دو روزه انجام شده است

11. Fatah flags which briefly flew in Gaza after the reconciliation pact are again being furled.
[ترجمه ترگمان]پرچم های فتح که پس از پیمان آشتی دوباره در غزه به پرواز درآمدند، دوباره جمع می شوند
[ترجمه گوگل]پرچم های فتح که به طور خلاصه در غزه پس از پیمان مصالحه پرواز کردند، دوباره فرسوده می شوند

12. A senior official in the Palestinian Fatah Action faction is said to be among the dead.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که یک مقام ارشد در جناح اقدام فتح فلسطینی در بین کشته ها است
[ترجمه گوگل]گفته می شود یکی از مقامات ارشد جنبش فتح فتح فلسطینی در میان مرده است

13. The eight Fatah ministers do not include any legislators.
[ترجمه ترگمان]هشت وزیر فتح شامل هیچ قانون گذاران نیستند
[ترجمه گوگل]هشت وزیر فتح از قانونگذاران محروم نیستند

14. It also pioneered terrorist tactics that Fatah later copied.
[ترجمه ترگمان]این جنبش همچنین پیشگام تاکتیک های تروریستی بود که فتح بعدها کپی آن را کپی کرد
[ترجمه گوگل]این همچنین پیشگام تاکتیک های تروریستی بود که فتح بعد از آن کپی کرد


کلمات دیگر: