1. He's not a real searcher after truth.
[ترجمه ترگمان]بعد از حقیقت یک گربه واقعی هم نیست
[ترجمه گوگل]او پس از حقیقت یک جستجوگر واقعی نیست
2. The searcher who depends solely on browsing at the shelves can miss other related items scattered elsewhere in the collection.
[ترجمه ترگمان]The که تنها به مرور در قفسه ها بستگی دارد می توانند دیگر آیتم های مرتبط دیگری را که در جای دیگری در این مجموعه پخش شده اند را از دست بدهند
[ترجمه گوگل]جستجوگر که صرفا در مرور در قفسه ها بستگی دارد، می تواند سایر موارد مربوط به آن را که در جای دیگر مجموعه پراکنده است از دست بدهد
3. Thus a searcher might consider perusing entries under sweets, chocolates and confectionery.
[ترجمه ترگمان]از این رو فرد جستجوگر ممکن است entries را زیر شیرینی، شکلات و confectionery بررسی کند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب یک جستجوگر میتواند مطالب زیر شیرینی ها، شکلات ها و شیرینی ها را در نظر بگیرد
4. Amelia was an inquiring agnostic and an insatiable searcher for knowledge.
[ترجمه ترگمان]آملیا یک agnostic inquiring و یک جستجوگر سیری ناپذیر برای دانش بود
[ترجمه گوگل]آملیا یک آگنوستیک جستجوگر و یک جستجوگر نامناسب برای دانش بود
5. Equally, it is important that a searcher should have a clear understanding of indexing methods.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه مهم است که یک جستجوگر باید درک روشنی از روش های نمایه سازی داشته باشد
[ترجمه گوگل]به همان اندازه مهم است که یک جستجوگر باید درک روشنی از روش های نمایه سازی داشته باشد
6. A searcher becomes a believer when he chooses and commits himself to the consequences of his choice.
[ترجمه ترگمان]فرد جستجوگر زمانی که خود را انتخاب می کند و خود را به عواقب انتخابی خود متعهد می کند، به یک مومن تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]یک جستجوگر هنگامی که او را انتخاب و به عواقب انتخاب خود متعهد می شود، یک مؤمن است
7. The searcher returned another day and another and all this was a good sign.
[ترجمه ترگمان]گربه هم یک روز دیگر بازگشت و تمام این ها نشانه خوبی بود
[ترجمه گوگل]یک روز دیگر یک جستجوگر بازگشت و دیگری این همه نشانه خوبی بود
8. The searcher is kept better informed as to related terms under which additional information or documents have been indexed.
[ترجمه ترگمان]فرد جستجوگر نسبت به واژه های مرتبط که اطلاعات یا اسناد اضافی در آن شاخص گذاری شده اند، بهتر نگه داشته می شود
[ترجمه گوگل]جستجوگر به عنوان شرایط مربوط به اطلاعاتی که اطلاعات اضافی یا اسناد آنها نمایه شده است بهتر می شود
9. No issue is so fundamental both to the searcher and to the believer as the question of truth.
[ترجمه ترگمان]هیچ مسئله ای هم برای فرد جستجوگر و هم به مومن به عنوان مساله حقیقت بنیادی نیست
[ترجمه گوگل]هیچ مسئله ای برای جستجوگر و اعتقاد به عنوان سوال حقیقت خیلی پایه ای نیست
10. Above all: It is searcher is knocked on search engine issued a keyword.
[ترجمه ترگمان]بالاتر از همه: آن جستجوگر در حال افتادن بر روی موتور جستجو یک کلید واژه کلیدی است
[ترجمه گوگل]بالاتر از همه این جستجوگر است که در موتور جستجو تسلیم کلمه کلیدی است
11. The industry must be a Price Searcher.
[ترجمه ترگمان]این صنعت باید یک searcher پرایس باشد
[ترجمه گوگل]صنعت باید یک جستجوگر قیمت باشد
12. In some circumstances natural language indexing may reflect more closely the terms used by the searcher.
[ترجمه ترگمان]در برخی شرایط، شاخص گذاری زبان طبیعی بیشتر عبارات مورد استفاده the را منعکس می کند
[ترجمه گوگل]در برخی موارد، نمایه سازی زبان طبیعی ممکن است دقیق تر از شرایط استفاده شده توسط جستجوگر منعکس شود
13. Monotonic search is usually efficient in space, because the searcher does not have to construct each state's representation from scratch.
[ترجمه ترگمان]جستجوی monotonic معمولا در فضا کارآمد است، چون the مجبور نیست که نمایش هر ایالت را از صفر بسازد
[ترجمه گوگل]جستجوی مونوتونیک معمولا در فضا کارآمد است، زیرا جستجوگر مجبور نیست که نمایندگی هر ایالت را از ابتدا بسازد
14. One of the most common ways of providing training for intermediaries is by letting them observe and work with a trained searcher.
[ترجمه ترگمان]یکی از رایج ترین روش ها فراهم کردن آموزش برای واسطه ها، این است که به آن ها اجازه مشاهده و کار با یک فرد جستجوگر آموزش دیده را می دهد
[ترجمه گوگل]یکی از رایج ترین شیوه های ارائه آموزش برای واسطه ها این است که آنها را با یک جستجوگر آموزش دیده آشنا سازند