کلمه جو
صفحه اصلی

wives


معنی : همسران
معانی دیگر : جمع واژه ی: wife، صورت جمع کلمه wife

انگلیسی به فارسی

جمع واژه‌ی wife


همسران


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: pl. of wife.

• wives is the plural of wife.

مترادف و متضاد

همسران (اسم)
wives

جملات نمونه

1. their wives do not talk to strangers
زنان آنان با غریبه ها حرف نمی زنند.

2. husbands and wives ought to understand each other
زن و شوهر باید با همدیگر تفاهم داشته باشند.

3. the desolated wives whose husbands had gone to the front
زن های بی کس که شوهرانشان به جهبه رفته بودند

4. the emir's wives lived in the harem
زنان امیر در حرمسرا زندگی می کردند.

5. usually husbands and wives are (considered) incompetent to testify in favor of each other
معمولا زن و شوهر صلاحیت گواهی دادن به سود یکدیگر را ندارند.

6. a man who has two wives
مردی که دو زن دارد

7. all of his children have wives
همه ی فرزندان او زن دارند.

8. his income is not enough to maintain two wives and seven children
درآمد او برای نگهداری از دو زن وهفت فرزند کافی نیست.

9. dirty old men who always stare at other people's wives
پیرمردان هیزی که مرتب به زن های سایرین خیره می شوند

10. sons shall leave their parents and cleave to their wives
پسران والدین خود را ترک کرده و به زن های خود خواهند پیوست.

11. Husbands and wives may be taxed independently/together.
[ترجمه ترگمان]شوهران و شوهران به طور مستقل و مستقل مالیات می گیرند
[ترجمه گوگل]شوهر و زن ممکن است به طور مستقل / با هم مالیات دهند

12. He has Heaven knows how many wives.
[ترجمه ترگمان]خدا می داند که زن چند زن است
[ترجمه گوگل]او بهشت ​​می داند چند زن است

13. Husbands and wives of British nationals do not automatically gain citizenship.
[ترجمه ترگمان]شوهران و همسران اتباع بریتانیا به طور خودکار شهروندی خود را کسب نمی کنند
[ترجمه گوگل]شوهر و همسران اهل بریتانیا به طور خودکار شهروندی را به دست نمی آورند

14. He was always drawn to other men's wives - the forbidden fruit.
[ترجمه ترگمان]او همیشه به همسران سایر مردان کشیده می شد - میوه ممنوعه
[ترجمه گوگل]او همیشه به همسران دیگرش - میوه ممنوعه تبدیل شده است

15. The sultan's wives and concubines lived in the harem.
[ترجمه ترگمان]زنان و concubines سلطان در حرمسرا می زیستند
[ترجمه گوگل]همسران و پادشاهان سلطان در حرم زندگی می کردند


کلمات دیگر: