1. The timpani, tuned to A and E, can play throughout.
[ترجمه ترگمان]The که به A و E تنظیم می شوند می توانند در کل بازی کنند
[ترجمه گوگل]Timpani، تنظیم شده به A و E، می تواند در سراسر بازی
2. The combination of timpani and organ greatly enhances spacious, majestic music.
[ترجمه ترگمان]ترکیب of و ارگ به شدت موسیقی بزرگ و با شکوه را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]ترکیبی از تمپان و ارگان به طور قابل توجهی بزرگ موسیقی جادویی بزرگ
3. Some drummers have one or two pedal timpani, others have all three of the mechanical variety.
[ترجمه ترگمان]برخی از drummers یک یا دو timpani پدال گاز دارند، برخی دیگر هر سه نوع مکانیکی دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از درامرها یک یا دو تیپانی پدال دارند، بعضی دیگر دارای سه نوع مکانیکی هستند
4. Strings, bassoon, tuba, timpani and gran causa ( bass drum ) march along with moody determination.
[ترجمه ترگمان]Strings، باسون، tuba، timpani و gran causa (طبل بیس)همراه با عزم moody حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]رشته ها، باسن، توبام، تامپانی و گران عذا (درام باس) همراه با عزت نفس
5. Lacking an indigenous alternative, the orchestra finds its timpani in timpani.
[ترجمه ترگمان]با عدم وجود یک جایگزین بومی، ارکستر timpani خود را در timpani می یابد
[ترجمه گوگل]کمبود جایگزین بومی، ارکستر timpani خود را در timpani پیدا می کند
6. In the middle of the 20th century, the timpani had changed again.
[ترجمه ترگمان]در اواسط قرن بیستم، timpani دوباره تغییر کرده بود
[ترجمه گوگل]در اواسط قرن بیستم، تمپانی دوباره تغییر کرده است
7. The frame of a timpani is just as important as the kettle itself. Coordination between the two – and the resulting sound reproduction – must be perfect.
[ترجمه ترگمان]چارچوب یک timpani به اندازه خود کتری مهم است هماهنگی بین دو - و نتیجه تولید مثل - باید کامل باشد
[ترجمه گوگل]چارچوب یک تخته چشمه همان قدرتی است که قوری به خود می گیرد هماهنگی بین این دو - و باز تولید صدا - باید کامل باشد
8. The tender timpani of a baby robin heart.
[ترجمه ترگمان]قلب مهربان قلب یک بچه رابین
[ترجمه گوگل]قرص های منصفانه قلب کودک
9. At that time, instrument makers were creating timpani, which were bigger in size and sound.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان سازندگان آلات موسیقی timpani می ساختند که از نظر اندازه و صدا بزرگ تر بودند
[ترجمه گوگل]در آن زمان، سازندگان سازنده تیپانی را ساختند که در اندازه و صدای بزرگتر بودند
10. We often can see timpani in orchestras. Timpani play an important part in orchestras.
[ترجمه ترگمان]ما اغلب می توانیم timpani را در orchestras ببینیم Timpani نقش مهمی در orchestras ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]ما اغلب می توانید timpani در ارکستر ها را ببینید Timpani نقش مهمی در ارکسترها ایفا می کند
11. So the timpani comes in and it goes crazy and comes back to the tonic at which point the trumpet takes over again.
[ترجمه ترگمان]بنابراین the وارد می شود و دیوانه می شود و دوباره به the که ترومپت به آن اشاره می کند برمی گردد
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب timpani می آید و آن را دیوانه می رود و به تونیک باز می گردد که در آن نقطه تیرچه دوباره می گیرد
12. The timpani have had a long history.
[ترجمه ترگمان] The \"سابقه طولانی داشتن\"
[ترجمه گوگل]Timpani تاریخ طولانی داشته است
13. Timpani or as it's sometimes called a kettledrum, and it was playing two different pitches, actually sort of playing this pitch and this pitch, the octave and then the fifth.
[ترجمه ترگمان]Timpani یا همان طور که گاهی اوقات kettledrum نامیده می شود، و در واقع دو گام متفاوت را بازی می کند، در واقع به نوعی از این زمین و این زمین، اکتاو و بعد پنجم بازی می کند
[ترجمه گوگل]Timpani یا همانطور که گاهی اوقات نامیده می شود kettledrum، و آن را دو بازی مختلف بازی، در واقع نوع بازی این زمین و این زمین، اکتاو و سپس پنجم
14. The deep, powerful sound of the timpani combine with a variety of ethnic percussion instruments to create a sonic portrait of the changing seasons.
[ترجمه ترگمان]صدای عمیق و قوی of با انواع آلات پرکاشن مختلف ترکیب می شود تا یک پرتره صوتی از فصول در حال تغییر ایجاد کند
[ترجمه گوگل]صدای عمیق و قدرتمند تیناپی با انواع مختلفی از ابزارهای کتک کاری قومی ترکیب شده است تا یک تصویر صوتی از فصلهای در حال تغییر ایجاد کند