کلمه جو
صفحه اصلی

ballplayer


(ورزش های توپ دار) بازیکن (به ویژه بیس بال)

انگلیسی به فارسی

(ورزش‌های توپ‌دار) بازیکن (به‌ویژه بیسبال)


توپ بازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who plays any of several games that use a ball, esp. baseball.

• one who plays baseball
baseball player

جملات نمونه

1. He was not able to sit down with ballplayers and be one of the guys.
[ترجمه ترگمان]اون نمی تونست یکی از بچه ها رو بازی کنه و یکی از بچه ها باشه
[ترجمه گوگل]او قادر به نشستن با بازیکنان توپ نبود و یکی از بچه ها بود

2. The Yankee ballplayers used to live there during the season, the ones who could afford it, the stars.
[ترجمه ترگمان]یانکی ها که در فصل زمستان آنجا زندگی می کردند، کسانی که می توانستند آن را بخرند، ستاره ها
[ترجمه گوگل]بازیکنان توپ یانکی قبلاً در طول فصل در آنجا زندگی می کردند ، آنهایی که توانایی مالی آن را داشتند ، ستاره ها

3. A couple of professional ballplayers were brought in as ringers for the softball game.
[ترجمه ترگمان]چند تا بازیکن حرفه ای برای بازی سافت بال آوردن
[ترجمه گوگل]چند بازیکن توپ حرفه ای به عنوان زنگ دار بازی سافت بال آورده شدند

4. A 200-year-old cave painting of a Maya ballplayer is a recent find when it appears on the August 1981 cover of National Geographic.
[ترجمه ترگمان]نقاشی یک غار ۲۰۰ ساله از مایا ballplayer یک کشف جدید است که در آگوست سال ۱۹۸۱ منتشر شد
[ترجمه گوگل]یک نقاشی غارنشین 200 ساله با یک توپ بازیگر مایایی اخیراً پیدا شده است که در جلد National Geographic در آگوست 1981 ظاهر می شود

5. Nate: And a good ballplayer, if i remember right.
[ترجمه ترگمان]و یه بازیکن بیسبال خوب اگه درست یادم باشه
[ترجمه گوگل]Nate و یک بازیکن توپ خوب ، اگر درست به یاد بیاورم

6. I saw on ballplayer, no race horse.
[ترجمه ترگمان]من روی یک بازیکن بیس بال یک اسب مسابقه ای دیدم
[ترجمه گوگل]من روی بازیکن توپ دیدم ، هیچ اسب مسابقه ای نیست

7. Which means a clean ballplayer can still hit a dirty home run.
[ترجمه ترگمان]که به این معنی است که یک ballplayer تمیز هنوز هم می تواند به یک خانه کثیف برخورد کند
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که یک بازیکن پاک توپ هنوز هم می تواند به یک خانه کثیف ضربه بزند

8. There's never been a ballplayer slept with me who didn't have the best year of his career. Making love is like hitting a baseball: you just gotta relax and concentrate.
[ترجمه ترگمان]هرگز یک بازیکن بیسبال با من نبود که بهترین سال شغلش را نداشت عشق بازی مثل زدن به بیس بال می مونه فقط باید استراحت کنی و تمرکز کنی
[ترجمه گوگل]# 39 ؛ هیچ وقت یک بازیکن توپ با من خوابیده است که #39 را نداشته باشم ؛ بهترین سال زندگی حرفه ای خود را نداشته باشم عشق ورزیدن مانند ضربه زدن به یک بیس بال است که باید آرامش و تمرکز داشته باشید

9. I saw no ballplayer, no race horse.
[ترجمه ترگمان] من یه بازیکن بیسبال نه اسب مسابقه ای رو دیدم
[ترجمه گوگل]من هیچ بازیکن توپ ، اسب مسابقه ای ندیدم

10. I wanted to be a ballplayer myself.
[ترجمه ترگمان]من می خواستم خودم یک بازیکن بیسبال بشم
[ترجمه گوگل]من خودم می خواستم بازیکن توپ باشم

11. You taught him to be a good ballplayer .
[ترجمه ترگمان]تو به اون یاد دادی که یک بازیکن بیسبال خوب باشه
[ترجمه گوگل]شما به او آموختید که یک بازیکن توپ خوب باشد

12. He's a technical ballplayer at 7-foot-tall and plays with a defensive ferocity few in the league can match. Or overcome.
[ترجمه ترگمان]او یک ballplayer فنی است که در ارتفاع ۷ فوتی قرار دارد و با a تدافعی که چند نفر در لیگ بازی می کنند بازی می کند یا غلبه کنید
[ترجمه گوگل]او #39 ؛ یک بازیکن فنی توپ با قد 7 فوت است و با یک قدرت دفاعی در لیگ بازی می کند یا غلبه کن

13. Like the ballplayer who can “read” pitches early, or the chess master who “sees” the best move, they’ve developed a great eye.
[ترجمه ترگمان]مانند ballplayer که می توانند گام های ابتدایی را بخوانند، یا استاد شطرنج که \" بهترین حرکت را می بیند، آن ها یک چشم بزرگ ایجاد کرده اند
[ترجمه گوگل]مانند یک بازیکن توپ که می تواند زمین را زود بخواند ، یا استاد شطرنج که بهترین حرکت را \"می بیند\" ، آنها یک چشم عالی پیدا کرده اند

14. Mary is not a good ballplayer, is she?
[ترجمه ترگمان]مری یک بازیکن بیسبال خوب نیست، هست؟
[ترجمه گوگل]مری بازیکن توپ خوبی نیست ، نه؟

15. Though a good ballplayer, the team was loaded with talent, and Obama contributed only two points in the state championship game.
[ترجمه ترگمان]با اینکه تیم ballplayer خوب بود، تیم با استعداد پر شده بود و اوباما تنها دو امتیاز در مسابقات قهرمانی کشور به دست آورد
[ترجمه گوگل]اگرچه بازیکن توپ خوبی بود ، اما تیم با استعداد زیادی همراه بود و اوباما در بازی قهرمانی ایالت تنها دو امتیاز به دست آورد

پیشنهاد کاربران

بازیکن بیسبال


کلمات دیگر: