کلمه جو
صفحه اصلی

repast


معنی : ضیافت، خوراک، وقت غذاخوری
معانی دیگر : غذا، خورد و خوراک، نان و آب، خوراک و نوشیدنی، وعده(ی خوراک)، (قدیمی) صرف (شام یا نهار یا صبحانه)، (قدیمی) هنگام خوراک، وقت غذا، غذا خوردن

انگلیسی به فارسی

خوراک، ضیافت، غذا خوردن، وقت غذاخوری


مجله، خوراک، ضیافت، وقت غذاخوری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a meal, or the food eaten at a meal.
مترادف: meal, refection, spread
مشابه: feast, feed

- They were served a splendid repast that concluded with a glorious dessert.
[ترجمه ترگمان] پس از صرف شام با یک دسر با شکوه به پایان رسیدند
[ترجمه گوگل] آنها یک خدمتکار پر زرق و برقی بودند که با یک دسر با شکوه به پایان رسید

• meal, portion of food intended to be eaten during one meal
a repast is a meal such as breakfast, lunch or dinner, or the food that you have at a meal; a literary word.

مترادف و متضاد

ضیافت (اسم)
hospitality, banquet, feast, repast

خوراک (اسم)
feed, food, tack, dish, nutrition, nourishment, grub, fare, repast, meat, viand, cuisine, nutriment, tucker

وقت غذاخوری (اسم)
repast

meal


Synonyms: banquet, chow, eats, fare, feast, feed, food, grub, mess, refection, refreshment, snack, spread, victuals


جملات نمونه

1. a delicious repast of meat and rice
خوراک دلچسبی از گوشت و برنج

2. an antemeridian repast
خوراک (چاشت) پیش از ظهر

3. Yet that simple repast was fit for a king.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این غذای ساده برای پادشاه مناسب بود
[ترجمه گوگل]با این حال این خدمه ساده برای یک پادشاه مناسب بود

4. We ate of the rich repast.
[ترجمه ترگمان]ما غذا را خوردیم
[ترجمه گوگل]ما از غذای غنی خوردیم

5. After a sumptuous repast he asked the Mayor whether the gallows was prepared.
[ترجمه ترگمان]پس از یک غذای مجلل از شهردار پرسید که آیا چوبه دار آماده است یا نه
[ترجمه گوگل]پس از یک غذای پر زرق و برق خواسته شد که شهردار بخواهد که چشمه آماده شود

6. That simple repast was fit for a king.
[ترجمه ترگمان]این غذای ساده برای پادشاه مناسب بود
[ترجمه گوگل]این غذای ساده برای یک پادشاه مناسب بود

7. Professor Slocombe picked delicately at his morning repast and listened to it all with the greatest interest.
[ترجمه ترگمان]پروفسور مک گوناگال با ظرافت غذای صبحگاهی را برداشت و با دقت تمام به آن گوش داد
[ترجمه گوگل]پروفسور Slocombe ظاهر صبحانه خود را به راحتی جمع کرد و با بیشترین علاقه به آن گوش کرد

8. Nothing could be more frugal than this repast.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست از این غذا صرفه جویی کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند بیشتر از این خزنده باشد

9. I have prepared this simple repast to express my gratitude, and explain this to you.
[ترجمه ترگمان]من این غذای ساده را برای ابراز قدردانی خود آماده کرده ام و این را برای شما شرح می دهم
[ترجمه گوگل]من این خدمه ساده را برای ابراز قدردانی خود آماده کرده ام و این را برای شما توضیح می دهم

10. During the repast, she had occasion to speak severed times.
[ترجمه ترگمان]هنگام صرف غذا، فرصت صحبت کردن را داشت
[ترجمه گوگل]او در طول دفن مجبور بود به صحبت های جداگانه ای بپردازد

11. Breakfast at our house is a light repast.
[ترجمه ترگمان]صبحانه در خانه ما یک نوع غذای سبک است
[ترجمه گوگل]صبحانه در خانه ما یک غذای سبک است

12. We answer when repast nurturance is delicate dietary habit, such ability are most the method that reduces lampblack forthrightly .
[ترجمه ترگمان]پاسخ ما به این است که غذای سالم عادت غذایی نرم دارد، این توانایی بیشتر روشی است که lampblack forthrightly را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]ما پاسخ می دهیم که پرورش مجدد رژیم غذایی رژیم غذایی ظریف است، به طوری که این توانایی بیشترین روش است که به طور مستقیم لامپ بلک را کاهش می دهد

13. Have you finished your repast, friend?
[ترجمه ترگمان]رفیق، غذایت را تمام کردی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما خدمت کرده اید، دوست خود را به پایان رسانده اید؟

14. Repast notices time, mensurable, sanitation, the attention avoids excessive and fat, thick flavour, raw or cold food.
[ترجمه ترگمان]Repast به زمان، mensurable، بهداشت و بهداشت توجه دارد، توجه به غذای بیش از حد و چربی، بوی غلیظ، غذای خام و یا سرد جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]دفع زباله ها زمان، قابل اندازه گیری، بهداشت، توجه می کند از عطر و طعم بیش از حد و چربی، ضخیم، مواد غذایی خام و یا سرد

15. Russia Coffe & Food is very worth of repast.
[ترجمه ترگمان]روسیه coffe & غذای بسیار ارزشمندی است
[ترجمه گوگل]غذای روسیه قهوه بسیار ارزشمند است

a delicious repast of meat and rice

خوراک دلچسبی از گوشت و برنج


پیشنهاد کاربران

ضیافت ، غذا خوردن وقت غذا خوری

غذا خوردن. ضیافت


کلمات دیگر: