کلمه جو
صفحه اصلی

timorous


معنی : ترسو، بزدل، جبون
معانی دیگر : کم جرات، با ترس، بزدلانه، با کم جرئتی، پرباکانه، کمرو، خجالتی، پرآزرم

انگلیسی به فارسی

ترسناک، ترسو، بزدل، جبون


بزدل، ترسو، جبون


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: timorously (adv.), timorousness (n.)
• : تعریف: showing or marked by fear; fearful; timid.
مترادف: afraid, faint, fearful, frightened, pusillanimous, scared, shy, timid, tremulous
متضاد: assured, confident, fearless
مشابه: coward, coy, fainthearted, retiring

- She had always been a timorous child, but performing on stage helped her become more confident.
[ترجمه ترگمان] او همیشه یک کودک ترسو بود، اما اجرای روی صحنه به او کمک می کرد تا اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد
[ترجمه گوگل] او همیشه یک فرزند ترسناک بود، اما اجرای روی صحنه به او کمک کرد تا اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد

• cowardly, timid, afraid
a person who is timorous is frightened and nervous of other people or situations; a literary word.

مترادف و متضاد

ترسو (صفت)
captive, shy, yellow, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, meticulous, sheepish, timorous, skittish, pusillanimous, chicken-livered, lily-livered, gun-shy, poor-spirited, pigeon-hearted, weak-hearted

بزدل (صفت)
chicken-hearted, milk-livered, timorous, pusillanimous, chicken-livered, lily-livered, poor-spirited, weak-hearted

جبون (صفت)
timorous, pusillanimous, lily-livered, poor-spirited

جملات نمونه

1. she spoke in a timorous tone
با لحنی حاکی از ترس صحبت می کرد.

2. He was the most timorous person in that event.
[ترجمه ترگمان]او یکی از timorous افراد آن رویداد بود
[ترجمه گوگل]او در این رویداد ترین فرد بود

3. He is a reclusive, timorous creature.
[ترجمه ترگمان]او یک موجود ترسو و ترسو است
[ترجمه گوگل]او یک موجود انحصاری است

4. 'Who's that?' asked a timorous voice.
[ترجمه ترگمان]اون کیه؟ صدایی از بزدلی پرسید:
[ترجمه گوگل]'اون کیه؟' از صدای تندرست پرسید

5. She was no helpless, timorous female.
[ترجمه ترگمان]زن ترسو و درمانده نبود
[ترجمه گوگل]او هیچ زن بی رحم و بی ادب نبود

6. Even a timorous bicyclist can relish the route.
[ترجمه ترگمان]حتی یک bicyclist ترسو هم می تواند از این مسیر لذت ببرد
[ترجمه گوگل]حتی یک دوچرخه سوار درخشان می تواند مسیر را تحسین کند

7. In the darkness the timorous wolves crept into the living - room.
[ترجمه ترگمان]گرگ ها در تاریکی به داخل اتاق نشیمن خزیدند
[ترجمه گوگل]در تاریکی، گرگ های تندرست به اتاق نشیمن فرو ریختند

8. Her expression disturbed him - sad, timorous, with a touch of defiant mischief.
[ترجمه ترگمان]حالت چهره اش او را ناراحت کرده بود - غمگین، ترسو، با نوعی شرارت آمیز
[ترجمه گوگل]بیان او او را ناراحت کرد - ناراحت، متکبر، با لمس بدبختی بی نظیر

9. Like a timorous bird you fly to my breast with eager love.
[ترجمه ترگمان]مثل پرنده ای ترسو که با اشتیاق به سینه ام پرواز می کنی
[ترجمه گوگل]مثل یک پرنده ای که با عشق مشتاق به سینه من پرواز می کند

10. The timorous rabbit ran away.
[ترجمه ترگمان]خرگوش ترسو فرار کرد
[ترجمه گوگل]خرگوش تاموری فرار کرد

11. People neeed some courage in life, just like climbing a cliff . Although there are stemp ahead, you still fell some timorous and dare not go ahead. But when you conquer the timidity and reach the peak, you will feel the importance of courage as you enjoy the beautiful scenes. It is the same with life.
[ترجمه ترگمان]مردم در زندگی شهامت دارند، درست مثل بالا رفتن از صخره با اینکه هنوز خیلی جلوتر هستند، اما شما هنوز کمی ترسو هستید و جرات نداشته باشید که جلوتر بروید اما هنگامی که بر کمرویی غلبه می کنید و به قله برسید، اهمیت شجاعت را وقتی که از صحنه های زیبا لذت می برید، احساس خواهید کرد این همان زندگی است
[ترجمه گوگل]مردم در زندگی شجاعت داشتند، درست مثل بالا رفتن از صخره اگرچه پیش می رود، شما هنوز هم برخی از ترسناک و جرات رفتن به جلو نیست اما زمانی که ترسو را تسخیر می کنید و به اوج رسیدن می رسید، به خاطر لذت بردن از صحنه های زیبا، اهمیت شجاعت را احساس خواهید کرد این همان زندگی است

12. Some delegates believe the final declaration is likely to be too timorous.
[ترجمه ترگمان]برخی از نمایندگان معتقدند که بیانیه نهایی احتمالا ترسو است
[ترجمه گوگل]بعضی از نمایندگان معتقدند که اعلامیه نهایی احتمالا بیش از حد جدی است

13. An attempted coup in August was frustrated by the timorous behaviour of the Abuna, who stayed away from a crucial meeting.
[ترجمه ترگمان]یک کودتای نافرجام در ماه اوت از رفتار ترسو of که از یک جلسه مهم دور مانده بود، ناامید شد
[ترجمه گوگل]کودتا در ماه اوت توسط رفتار بی نظیر ابونا، که از یک نشست بسیار مهم کنار گذاشته شد، ناامید شد

14. Whenever or wherever I see you next time I won't be timorous or evasive.
[ترجمه ترگمان]هر وقت دفعه بعدی که من تو رو می بینم، ترسو یا فرار نخواهم بود
[ترجمه گوگل]هر زمان و هر کجا که من بعدا تو را ببینم، نمی خواهم بمیرم یا بیهوده

a timorous, incompetent man

یک مرد کم‌جرئت و بی‌عرضه


She spoke in a timorous tone.

با لحنی حاکی از ترس صحبت می‌کرد.


He is tomorous of change.

او از تغییر واهمه دارد.



کلمات دیگر: