کلمه جو
صفحه اصلی

thwack


معنی : ضربت، پر کردن، با چوب پهن کتک زدن، زدن
معانی دیگر : ضربه (با چیز پهن مانند خط کش یا راکت پینگ پنگ)

انگلیسی به فارسی

باچوب پهن کتک زدن، زدن، پر کردن، ضربت


ریزه کاری، ضربت، پر کردن، زدن، با چوب پهن کتک زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: thwacks, thwacking, thwacked
• : تعریف: to hit or beat sharply and vigorously with something flat; whack.
مشابه: rap
اسم ( noun )
(1) تعریف: a sharp vigorous blow with something flat.
مشابه: pound

(2) تعریف: the sound of such a blow.

• whack, blow, strike, slap
strike, punch
a thwack is a hard and noisy blow; an informal word. count noun here but can also be used as a verb. e.g. he thwacked his cane idly against his thigh.

مترادف و متضاد

ضربت (اسم)
smash, chop, skelp, impact, strike, stroke, hit, bat, smack, bop, beat, slap, whack, butt, blow, impulse, bump, knock, fib, biff, thump, bob, cuff, buffet, buff, dint, hack, pound, impulsion, lead-off, thwack, percussion, plunk, swat, whang

پر کردن (فعل)
stop, fill, stuff, heap, load, glut, poison, infect, stud, deplume, fill in, stow, plenish, thwack, suffuse

با چوب پهن کتک زدن (فعل)
paddle, thwack

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

جملات نمونه

1. I listened to the thwack of the metal balls.
[ترجمه ترگمان]به صدای برخورد توپ های فلزی گوش دادم
[ترجمه گوگل]من گوشه گوشه های فلزی گوش دادم

2. Then the woodcutter let his axe fly— Thwack! Everyone heard it.
[ترجمه ترگمان]سپس چوب بر سرش را تکان داد و گفت: thwack! همه این را شنیدند
[ترجمه گوگل]سپس چوبدانه ها را به سمت چنگال خود می کشید! همه آن را شنیدند

3. The customary thwack on the bottom is still the best method for determining doneness.
[ترجمه ترگمان]The مرسوم در قسمت پایین هنوز بهترین روش برای تعیین doneness است
[ترجمه گوگل]ریزش معمولی در پایین هنوز بهترین روش برای تعیین اهمیت است

4. Thwack the bottom but be careful not to get hot melted chocolate on your finger.
[ترجمه ترگمان]زیر لب می گویم: اما مواظب باش که روی انگشتت شکلات داغ بریزی
[ترجمه گوگل]پایین را بکشید، اما مراقب باشید که شکلات داغ داغ را روی انگشت خود نگذارید

5. Rely more on the thwack than the look.
[ترجمه ترگمان]و تو را بیشتر از نگاه کردن به من ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]بیشتر در مورد thwack بیشتر از نگاه استفاده کنید

6. He hit the flaring log such a hefty thwack that it broke in two.
[ترجمه ترگمان]او به تنه درخت flaring چنان ضربه محکمی زد که دو نفر از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]او به ورودی طعمه زدگی مانند یک ضرب عجیب و غریب ضربه زد که آن را در دو شکست

7. From the next room came the thwack of darts and a louder hubbub of voices.
[ترجمه ترگمان]از اتاق دیگر صدای دارت و صدای بلند صدا می آمد
[ترجمه گوگل]از اتاق بعدی، ریزه کاری دارت و صدای بلندتر صدای بلند شد

8. Fans are holding their breath and awaiting the thwack that will determine the victor.
[ترجمه ترگمان]طرفداران نفس خود را در سینه حبس کرده و در انتظار the هستند که فاتح را تعیین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هواداران نفس خود را حفظ می کنند و منتظر می شوند تا پیروزی را تعیین کنند

9. With one big thwack, they were reminded that stocks are risky and that emerging markets are riskier.
[ترجمه ترگمان]با یک ضربه بزرگ، به آن ها یادآوری شد که سهام ریسک دار هستند و بازارهای درحالظهور پر مخاطره هستند
[ترجمه گوگل]با یک ریزه کاری بزرگ، آنها به یاد داشتند که سهام خطرناک هستند و بازارهای نوظهور خطرناک هستند

10. So this thwack is hardly the kiss of death for Goldman or even major damage to its business model.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این اقدام به سختی بوسه مرگ برای گلدمن یا حتی آسیب جدی به مدل کسبوکار خود می باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین این ریزهکاری به سختی بوسه مرگ برای گلدمن و حتی آسیب جدی به مدل کسب و کارش است

11. I slide downhill, thwack into the tree that marks the boundary of the next plot.
[ترجمه ترگمان]از تپه پایین می روم، و به درختی برخورد می کنم که مرز طرح بعدی را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]من به سمت پایین حرکت می کنم، به داخل درخت می ریزم که مرز قطعه بعدی را نشان می دهد

12. The cop carried a stick, ready to thwack anybody who offended his ear or eye.
[ترجمه ترگمان]پلیس چوبی به دست داشت و آماده بود تا به کسی که گوشش را رنجانده باشد ضربه بزند
[ترجمه گوگل]پلیس یک چوب را حمل کرد، آماده بود تا کسی را که گوش و چشم او را مورد آزار و اذیت قرار داده بود رد کند

13. Somebody had procured an aluminum bat, and the traditional thwack surrendered to a whistling hum.
[ترجمه ترگمان]یک نفر چوب بیسبال به دست آورده بود و the سنتی را که سوت می زد، تسلیم کرده بود
[ترجمه گوگل]کسی دستگیره آلومینیومی را خریداری کرده بود و سقفی سنتی به صدای سوت زدن تسلیم شد

14. Another shot blasted through the already-shattered window and into the cargo area. This time Jack heard a meaty thwack, a cry of surprise.
[ترجمه ترگمان]یک تیر دیگر از پنجره شکسته و از هم پاشیده شده پرتاب شد و وارد منطقه کالا شد این بار جک به صدا در آمد و داد زد، فریاد حیرتی برخاست
[ترجمه گوگل]یک شات دیگر از طریق پنجره ای که در حال حاضر خراب شده و به قسمت بار محاصره شده است این بار جک شگفت انگیز گوشتی، گریه از تعجب


کلمات دیگر: