کلمه جو
صفحه اصلی

seashell


معنی : صدف حلزونی یا خرچنگ
معانی دیگر : صدف دریا، صدف انواع نرم تنان دریایی، گوش ماهی

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) صدف حلزونی یا خرچنگ


صدف دریایی، صدف حلزونی یا خرچنگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the shell of an ocean mollusk, esp. one that has washed up on the shore.

• hard hollow case in which a sea animal lives (such as a sea snail)
a seashell is the empty shell of a small sea creature.

مترادف و متضاد

صدف حلزونی یا خرچنگ (اسم)
seashell

جملات نمونه

1.
صدف دریا،گوش ماهی

2. 'She sells seashells on the seashore' is a well-known tongue twister.
[ترجمه ترگمان]او seashells را در ساحل به فروش می رساند، یک گردباد زبانی معروف است
[ترجمه گوگل]'او دریاچه های دریایی را در ساحل دریا می فروشد' یک زبان شناسی شناخته شده است

3. Small seashells were once used as a primitive kind of money.
[ترجمه ترگمان]صدف های کوچک زمانی به عنوان یک نوع ابتدایی از پول استفاده می شدند
[ترجمه گوگل]گونه های دریایی کوچک بعنوان یک نوع ابتدایی از پول استفاده شد

4. Chic Sea-shells in the saleroom Paris, Ader-Tajan, 14 December.
[ترجمه ترگمان]صدف دریایی Chic در the پاریس، Ader - tajan، ۱۴ دسامبر
[ترجمه گوگل]پوسته های شیک شیک در سالن پاریس، آدر تاجان، 14 دسامبر

5. Down below were the pink seashell murals lit by fluorescent lights, and distant black and white movies on the screen.
[ترجمه ترگمان]پایین زیر، نقاشی های صدفی صورتی رنگی بودند که با چراغ های فلورسنت، و فیلم های سیاه و سفید دور روی صفحه روشن شده بودند
[ترجمه گوگل]پایین زیر فانوس های صورتی دریایی روشن با چراغ های فلورسنت، و فیلم های سیاه و سفید دور روی صفحه نمایش بود

6. The original sign formed in sea-shells is still visible beside the track.
[ترجمه ترگمان]علامت اصلی که در صدف دریایی شکل گرفته است هنوز در کنار جاده قابل مشاهده است
[ترجمه گوگل]علامت اصلی در پوسته های دریایی هنوز در کنار مسیر دیده می شود

7. The urn rattled brightly Seashells, he thought, remembering his time as a child at the gulf shore.
[ترجمه ترگمان]در حالی که زمان خود را مانند کودکی در ساحل خلیج به یاد می آورد، باخود گفت: گلدان سنگی به روشنی تکان می خورد
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که اوور به عنوان یک کودک در ساحل خلیج در نظر گرفته شده است

8. I kept useless collections of stamps, seashells, postcards, rocks, delighting in their deadly neatness.
[ترجمه ترگمان]مجموعه useless از تمبر، صدف، کارت پستال و صخره ها را نگه داشتم که از تمیز کردن آن ها لذت می بردم
[ترجمه گوگل]من مجموعه های بی فایده از تمبرها، چماق، کارت پستال، سنگ ها را حفظ کردم، لذت بردن از پاکیزگی مرگبار آنها

9. There was no rattle, as of seashells in a jar, and nothing came rolling on to the towel.
[ترجمه ترگمان]هیچ صدایی به گوش نمی رسید، مثل صدف که در شیشه صدف جمع شده بود و هیچ چیز به طرف حوله نمی آمد
[ترجمه گوگل]هیچ جرقه ای از دریاها در یک شیشه وجود نداشت و هیچ چیز به حوله وارد نشده بود

10. Also herbarium and a collection of seashells.
[ترجمه ترگمان]هم چنین herbarium و مجموعه ای از صدف
[ترجمه گوگل]همچنین هرباریم و مجموعه ای از چاه های دریایی

11. It sounds like a jar of small seashells.
[ترجمه ترگمان]به نظر یه شیشه صدف کوچیک میاد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک گلدان دریایی کوچک است

12. Have you ever held a seashell to your ear and heard the roar of the ocean?
[ترجمه ترگمان]تا به حال صدف را در گوشت خود نگه داشته اید و غرش اقیانوس را شنیده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال گوش سپر خود را نگه داشته اید و صدای اقیانوس را شنیدید؟

13. Among her symbols were seashell and the red rose.
[ترجمه ترگمان]صدف و گل سرخ از جمله صدف بودند
[ترجمه گوگل]در میان نمادهای آن دریایی و گل رز بود

14. And then the seashell, fragile, empty.
[ترجمه ترگمان]و سپس صدف، شکننده و خالی
[ترجمه گوگل]و سپس دریایی، شکننده، خالی است

پیشنهاد کاربران

صدف

گوش ماهی

a lot of seashell was in the saide of the sea
مقدار زیادی صدف دریایی کنار دریا بود.


کلمات دیگر: