کلمه جو
صفحه اصلی

repatriation


معنی : برگشتن یا برگرداندن به میهن
معانی دیگر : برگشتن یا برگرداندن به میهن

انگلیسی به فارسی

برگشتن یا برگرداندن به میهن


بازپرداخت، برگشتن یا برگرداندن به میهن


انگلیسی به انگلیسی

• act of returning to one's own native land; act of sending back to one's country of birth
repatriation is the act or process of sending people back to their own country.

مترادف و متضاد

برگشتن یا برگرداندن به میهن (اسم)
repatriation

جملات نمونه

1. It is illogical to oppose the repatriation of economic migrants.
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی است که با بازگشت مهاجران اقتصادی مخالفت کنیم
[ترجمه گوگل]مخالفت با بازگشت مهاجران اقتصادی غیر منطقی است

2. Repatriation of profits would be possible by converting roubles into hard currency on the new exchanges.
[ترجمه ترگمان]بازگشت سود با تبدیل پول به ارز قوی در بازارهای جدید امکان پذیر خواهد بود
[ترجمه گوگل]بازگشت مبادلات از طریق تبدیل ارزهای روبل به ارز خارجی در مبادلات جدید ممکن می شود

3. Applications for voluntary repatriation virtually dried up.
[ترجمه ترگمان]درخواست برای بازگشت داوطلبانه عملا خشک شده است
[ترجمه گوگل]درخواست برای بازپرداخت داوطلبانه تقریبا خشک شده است

4. December 1989 start of involuntary repatriation of boat people p. 3712
[ترجمه ترگمان]دسامبر ۱۹۸۹، بازگشت ناخواسته مردم قایق (ص)آغاز شد ۳۷۱۲
[ترجمه گوگل]دسامبر 1989 شروع بازگشت غیر منصفانه قایق ها p 3712

5. Restrictions on the repatriation of private and corporate profits and capital were also lifted.
[ترجمه ترگمان]محدودیت های اعمال شده بر بازگشت سوده ای شخصی و شرکتی و سرمایه نیز برداشته شد
[ترجمه گوگل]محدودیت های بازپرداخت سود و سرمایه خصوصی و شرکت نیز لغو شد

6. It also argued for immigration controls and the repatriation of those immigrants without jobs or qualifications.
[ترجمه ترگمان]همچنین برای کنترل های مهاجرت و بازگشت مهاجران بدون شغل و یا شرایط مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]همچنین برای کنترل مهاجرت و بازگشت مهاجران بدون مشاغل یا مدارک مورد بحث قرار گرفت

7. This has led to some repatriation of the apparel industry from the Third World back to the First.
[ترجمه ترگمان]این موضوع منجر به بازگشت صنعت پوشاک از دنیای سوم به اول شد
[ترجمه گوگل]این امر منجر به بازگشت برخی از صنایع پوشاک از جهان سوم به اولی شده است

8. The transfer or repatriation of proceeds from sales must be reported to the Bank of Ghana.
[ترجمه ترگمان]انتقال یا بازگشت درآمد حاصل از فروش باید به بانک غنا گزارش شود
[ترجمه گوگل]انتقال و یا بازگشت از درآمد حاصل از فروش باید به بانک غنا گزارش شود

9. Repatriation of Mortal Remains or Overseas Funeral Expenses.
[ترجمه ترگمان]به بازگشت of و یا مخارج Funeral در خارج از کشور
[ترجمه گوگل]بازگشت سرتاسر مورث یا هزینه های مراسم تشییع جنازه در خارج از کشور

10. Involuntary repatriation of Haitians began this week.
[ترجمه ترگمان]بازگشت آوارگان هائیتی در این هفته آغاز شد
[ترجمه گوگل]این هفته بازگشایی غیر مجاز هائیتی ها آغاز شد

11. Once she is cleared medically effectuate her repatriation will resume.
[ترجمه ترگمان]زمانی که از نظر پزشکی برای بازگشت وی تمیز شود، بازگشت او ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او از لحاظ پزشکی قانع شود، بازپرداخت او از سر گرفته خواهد شد

12. The overseas receivers of the above - mentioned repatriation should be the QFII themselves.
[ترجمه ترگمان]دریافت کنندگان خارج از کشور از بازگشت ذکر شده در خارج باید خود QFII باشند
[ترجمه گوگل]گیرنده های خارج از کشور از بازپرداخت فوق باید خود QFII باشند

13. Do you require medical, hospitalization and repatriation expenses cover?
[ترجمه ترگمان]آیا به هزینه های پزشکی، بستری و بازگشت هزینه های بازگشت نیاز دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا نیازمند پوشش هزینه های پزشکی، بستری شدن و بازپرداخت هستید؟

14. From 1990 to 200 profit repatriation by those businesses reached US $ 250. 6 billion.
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰ بازگشت سود از سوی این شرکت ها به ۲۵۰ دلار آمریکا رسید ۶ میلیارد
[ترجمه گوگل]از سال 1990 تا 200 بازپرداخت سود این شرکت ها به 250 میلیارد دلار رسید

پیشنهاد کاربران

بازگردان وجه نقد ( از شرکت فرعی ) ( حسابداری )

بازپرداخت


کلمات دیگر: