کلمه جو
صفحه اصلی

workday


معنی : روز کار، ساعت کار روزانه، ایام کار اداری، ساعات کار اداری
معانی دیگر : روزکار (در برابر: روز مرخصی یا تعطیل)، کار، ساعات کار روزانه، مدت کار در هر روز، day working روز کار، ساعت کار روزانه

انگلیسی به فارسی

روز کار، ایام کار اداری، ساعات کار اداری


روز کاری، روز کار، ساعت کار روزانه، ایام کار اداری، ساعات کار اداری


انگلیسی به انگلیسی

• day on which one must work
a workday is a day on which people go to work.

اسم ( noun )
(1) تعریف: a day on which work is done, esp. on a regular basis.

- Sunday is not a workday for me.
[ترجمه ترگمان] یکشنبه ها یه روز کاری برای من نیست
[ترجمه گوگل] یکشنبه یک روز کاری برای من نیست

(2) تعریف: the part of the day devoted to work or employment.

- a very long workday
[ترجمه ترگمان] یه روز کاری طولانی
[ترجمه گوگل] یک روز کاری بسیار طولانی

مترادف و متضاد

روز کار (اسم)
workday, working day

ساعت کار روزانه (اسم)
workday, working day

ایام کار اداری (اسم)
workday

ساعات کار اداری (اسم)
workday

جملات نمونه

1. a farmer's workday begins at six a. m. and ends at five p. m.
کار یک کشاورز ساعت شش بامداد آغاز و ساعت پنج بعد از ظهر تمام می شود.

2. a seven-hour workday
کار روزانه ی هفت ساعته

3. His workday starts at 30 a. m. and lasts 12 hours.
[ترجمه ترگمان]ساعت کاری اون ساعت ۳۰ شروع میشه ام و ۱۲ ساعت طول میکشه
[ترجمه گوگل]روز کاری او در 30 سالگی شروع می شود متر و 12 ساعت طول می کشد

4. What's he doing home on a workday?
[ترجمه ترگمان]تو یه ساعت کاری خونه چیکار میکنه؟
[ترجمه گوگل]او در یک روز کاری خانه کار میکند؟

5. Saturday is a workday for him.
[ترجمه ترگمان]شنبه روز کاری برای او است
[ترجمه گوگل]شنبه یک روز کاری برای اوست

6. He put in a long workday.
[ترجمه ترگمان]اون یه ساعت کاری طولانی انجام داد
[ترجمه گوگل]او در یک روز کاری طولانی قرار داد

7. She wore workday clothes.
[ترجمه ترگمان]لباس پوشیدن لباس ورزشی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او لباس های روزمره را پوشید

8. He is as cheerful in his workday as Stadler is grumpy.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه که Stadler است، مانند Stadler است
[ترجمه گوگل]او در روز کار خود بسیار شاد است، چون استادلر خشمگین است

9. I would rather today is a workday but not a weekend.
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم که امروز یک روز کاری باشد، اما نه یک آخر هفته
[ترجمه گوگل]امروز من یک روز کاری است اما نه تعطیلات آخر هفته

10. Some Americans start their workday fifteen minutes after they wake up. Some even stay in their nightclothes .
[ترجمه ترگمان]برخی از آمریکایی ها روز کاری خود را پانزده دقیقه بعد از بیدار شدن از خواب شروع می کنند برخی حتی در nightclothes می مانند
[ترجمه گوگل]بعضی از آمریکایی ها روز کاری خود را از پانزده دقیقه پس از بیدار شدن شروع می کنند برخی حتی در لباس شبانه خود می مانند

11. Oh, no. That's enough for now. Tomorrow's a workday for me.
[ترجمه ترگمان]اوه، نه همین حالا کافیه فردا روز کاری برای من است
[ترجمه گوگل]وای نه این الان کافی است فردا یک روز کاری برای من است

12. "So try to split up your workday into short sprints of 90 to 120 minutes each, with a 5-minute break in between," Achor says.
[ترجمه ترگمان]Achor می گوید: \" بنابر این سعی کنید هر کدام ساعات کاری خود را با حداکثر سرعت بین ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه، با یک وقفه ۵ دقیقه ای تقسیم کنید \"
[ترجمه گوگل]Achor می گوید: 'بنابراین، سعی کنید روز کاری خود را به مدت کوتاهی به مدت 90 تا 120 دقیقه در هر روز تقسیم کنید و با فاصله زمانی 5 دقیقه ای بین آنها فاصله بگیرید '

13. I: What is your typical workday like at your present job?
[ترجمه ترگمان]من: کاری که تو انجام دادی چه کاری بود که تو شغل present انجام بدی؟
[ترجمه گوگل]من روز کاری معمولی شبیه شغل فعلی شماست؟

14. They tell stories about work and express their feelings about their workday.
[ترجمه ترگمان]آن ها داستان هایی در مورد کار می گویند و احساسات خود را در مورد کار روزانه خود بیان می کنند
[ترجمه گوگل]آنها داستان های مربوط به کار را می گویند و احساسات خود را در مورد روز کاری خود بیان می کنند

15. He continued the work day after day.
[ترجمه ترگمان]او روز بعد به کار خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]او روز کار را روز بعد ادامه داد

16. She hates doing the same work day after day.
[ترجمه ترگمان] اون از انجام یه کار در روز بعد از روز متنفره
[ترجمه گوگل]او نفرت از انجام یک روز کاری روزمره دارد

17. In spite of the shorter work day, total production increased and hourly production increased dramatically.
[ترجمه ترگمان]به رغم ساعات کاری کوتاه تر، تولید کلی افزایش یافت و تولید ساعتی به طور چشمگیری افزایش یافت
[ترجمه گوگل]به رغم روز کاری کوتاهتر، تولید کل افزایش یافت و تولید ساعتی به طور چشمگیری افزایش یافت

18. In spite of a longer work day, employees were producing more than ever before.
[ترجمه ترگمان]به رغم یک روز کاری طولانی تر، کارمندان بیش از پیش تولید می کردند
[ترجمه گوگل]به رغم روز کاری بیشتر، کارکنان بیشتر از هر زمان دیگری تولید می کردند

19. We're backing a nationwide Ride to Work Day to raise the profile of motorcycling.
[ترجمه ترگمان]ما از یک سواری در سراسر کشور به مناسبت روز کار برای افزایش مجموعه تنظیمات موتورسواری حمایت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما حمایت از یک رانندگی در کشور برای کار روز برای بالا بردن مشخصات موتور سیکلت

20. A Zen monk never lets the work day affect his relaxation time.
[ترجمه ترگمان]یک راهب ذن هرگز اجازه نمی دهد که روز کاری بر زمان استراحت او تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]راهبان ذن هرگز اجازه نمی دهد که روز کاری بر زمان آرامش او تاثیر بگذارد

21. A normal work day begins at nine in the morning.
[ترجمه ترگمان]روز کاری عادی ساعت نه صبح شروع می شود
[ترجمه گوگل]یک روز کاری معمولی از ساعت نه صبح شروع می شود

22. Be willing to work day and night shift of 12 hour.
[ترجمه ترگمان]مایل باشید روز و شیفت شب را در ۱۲ ساعت کار کنید
[ترجمه گوگل]مایل به کار روز و شب تغییر 12 ساعت

23. I also saw my grandmother work day in day out until she passed away at 6 having also raised all of her 7 children on her own.
[ترجمه ترگمان]من همچنین روز کاری مادربزرگم را در روز دیدم، تا اینکه در ۶ سالگی درگذشت و همچنین تمام ۷ فرزند خود را نیز پرورش داد
[ترجمه گوگل]من هم مادربزرگم را روزی روزی دیدم تا زمانی که در 6 سالگی از دنیا رفته بود و همۀ 7 فرزندش را به خود اختصاص داده بود

24. To complete their work the worker is work day and night.
[ترجمه ترگمان]کارگران برای تکمیل کارشان روز و شب کار می کنند
[ترجمه گوگل]برای تکمیل کار خود کارگر روز و شب کار است

25. They work day and night building small walls of wax.
[ترجمه ترگمان]آن ها روز و شب مشغول ساختن دیواره ای کوچک موم هستند
[ترجمه گوگل]آنها روز و شب کار می کنند که دیوارهای کوچک موم را ساختند

26. It's an expanded version ofTake Your Child to Work Day.
[ترجمه ترگمان]این یک نسخه بسط داده شده از کودک شما به روز کار است
[ترجمه گوگل]این نسخه گسترده ای از �تسکین فرزندتان به روز کاری� است

27. Treat it like a regular work day.
[ترجمه ترگمان]با آن به عنوان یک روز کاری عادی رفتار کنید
[ترجمه گوگل]مثل یک روز کاری معمولی رفتار کنید

28. Tomorrow is Take Your Dog To Work Day, so in preparation I'm bringing my dog Violet to the G2 office to see how she and the workers get on.
[ترجمه ترگمان]فردا سگ تان را به روز کار ببرید، بنابراین در آماده سازی من dog را به دفتر G۲ بردم تا ببینید او و کارگران چگونه کار می کنند
[ترجمه گوگل]فردا سگ را به روز کاری می برم، بنابراین در آماده سازی من سیب من بنفش را به دفتر G2 آورده ام تا ببینید که چگونه او و کارگران می توانند کار کنند

a farmer's workday begins at six A.M. and ends at five P.M.

کار یک کشاورز ساعت شش بامداد آغاز و ساعت پنج بعد از ظهر تمام می‌شود.


a seven-hour workday

کار روزانه‌ی هفت‌ساعته



کلمات دیگر: