معنی : طنین انداز
tingling
معنی : طنین انداز
انگلیسی به فارسی
مور مور، طنین انداز
انگلیسی به انگلیسی
• tingle, light prickling sensation; pricking sort of paresthesia (medicine); sensation of recurrent moving pin pricks that are caused by cold or by hitting a nerve (medicine)
causing a tingle; that prickles
causing a tingle; that prickles
مترادف و متضاد
طنین انداز (صفت)
resonating, tinkling, ringing, tingling
جملات نمونه
1. My toes and fingers are tingling with the cold.
[ترجمه atee] انگشتان دست و پاهایم بخاطر سرما میسوزند
[ترجمه ترگمان]انگشتان و انگشتان پایم به سوزش افتاده[ترجمه گوگل]انگشتان دست و انگشتانم سرد می شود
2. One sign of a heart attack is a tingling sensation in the left arm.
[ترجمه ترگمان]نشانه حمله قلبی یک حس سوزش در بازوی چپ است
[ترجمه گوگل]یک علامت از حمله قلبی احساس سوزش در بازوی چپ است
[ترجمه گوگل]یک علامت از حمله قلبی احساس سوزش در بازوی چپ است
3. He felt a tingling sensation down his side.
[ترجمه ترگمان]احساس سوزش شدیدی در پهلویش احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس سوزش در سمت او را احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس سوزش در سمت او را احساس کرد
4. I had a tingling feeling in my fingers.
[ترجمه ترگمان]احساس سوزش کردم
[ترجمه گوگل]در انگشتان من احساس سوزن زدن داشتم
[ترجمه گوگل]در انگشتان من احساس سوزن زدن داشتم
5. Graham felt a tingling sensation in his hand.
[ترجمه ترگمان]احساس سوزش شدیدی در دستش احساس کرد
[ترجمه گوگل]گراهام احساس سوزش در دست داشت
[ترجمه گوگل]گراهام احساس سوزش در دست داشت
6. It was so noisy that my ears were tingling.
[ترجمه ترگمان]آنقدر پر سر و صدا بود که گوش هایم به سوزش افتاده بود
[ترجمه گوگل]آنقدر پر سر و صدا بود که گوشهایم رنج می بردند
[ترجمه گوگل]آنقدر پر سر و صدا بود که گوشهایم رنج می بردند
7. A sensation of burning or tingling may be experienced in the hands.
[ترجمه ترگمان]احساس سوزش و یا خارش در دست ها ممکن است تجربه شود
[ترجمه گوگل]احساس سوزش یا سوزش در دست ممکن است تجربه شود
[ترجمه گوگل]احساس سوزش یا سوزش در دست ممکن است تجربه شود
8. The children were tingling with excitement.
[ترجمه ترگمان]بچه ها هیجان زده بودند
[ترجمه گوگل]کودکان با هیجان سوزش می کشیدند
[ترجمه گوگل]کودکان با هیجان سوزش می کشیدند
9. She was still tingling with excitement.
[ترجمه ترگمان]هنوز به هیجان آمده بود
[ترجمه گوگل]او هنوز با هیجان سوزش داشت
[ترجمه گوگل]او هنوز با هیجان سوزش داشت
10. Berdichev shivered but stood straighter, his skin still tingling from the shower.
[ترجمه ترگمان]آراگون لرزید اما راست ایستاد، پوستش هنوز از زیر دوش به سوزش افتاده بود
[ترجمه گوگل]Berdichev لرز، اما ایستاده بود straighter، پوست او هنوز از دوش سوزن
[ترجمه گوگل]Berdichev لرز، اما ایستاده بود straighter، پوست او هنوز از دوش سوزن
11. Shrugging the collar higher around tingling ears he thought of Carrie.
[ترجمه ترگمان]به یاد کری افتاد و یقه او را محکم تر گرفت
[ترجمه گوگل]او را به سمت کریستین بلند نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او را به سمت کریستین بلند نگاه کرد
12. The next few days I felt a curious tingling, itching sensation on my face.
[ترجمه ترگمان]چند روز بعد حس خارش عجیبی روی صورتم حس کردم
[ترجمه گوگل]چند روز بعد احساس سوزش کنجکاوی، احساس خارش بر روی صورتم داشت
[ترجمه گوگل]چند روز بعد احساس سوزش کنجکاوی، احساس خارش بر روی صورتم داشت
13. She was still trembling, tiny aftershocks of excitement tingling inside her.
[ترجمه ترگمان]هنوز داشت می لرزید
[ترجمه گوگل]او هنوز هم لرزید، پس از آن، کمی بعد از هیجان، کمی سوزش درون او بود
[ترجمه گوگل]او هنوز هم لرزید، پس از آن، کمی بعد از هیجان، کمی سوزش درون او بود
14. Frustratingly his grip merely tightened, sending a tingling awareness surging through her.
[ترجمه ترگمان]دستش را فقط محکم تر فشار داد و در حالی که a در درونش موج می زد، محکم فشار داد
[ترجمه گوگل]ناخوشایند دست و پنجه نرم شدنش به سادگی تنگ شد، و آگاهی از سوزش از طریق او را پر کرد
[ترجمه گوگل]ناخوشایند دست و پنجه نرم شدنش به سادگی تنگ شد، و آگاهی از سوزش از طریق او را پر کرد
15. Suspense in fiction, that tingling sensation that makes us keep turning the pages, seems to arise in two ways.
[ترجمه ترگمان]در داستان تخیلی، آن حس خارش که باعث می شود ما صفحات را نگه داریم به دو روش به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که در دو صورت وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که در دو صورت وجود داشته باشد
پیشنهاد کاربران
مور مور شدن
احساس گز گز
tingling در پزشکی حس خارش یا سوزش ( سوزن سوزن شدن )
حس سوزش و خارش👍
کرخت
کلمات دیگر: