کلمه جو
صفحه اصلی

abysm


(قدیمی) مغاک، هاویه، ژرف گودال، چاه ویل، پرتگاه، ورطه، چهچال (abyss هم می گویند)، abyss : بسیار عمیق، بی پایان، غوطه ورساختن، مغاک

انگلیسی به فارسی

( abyss =) بسیار عمیق، بی‌پایان، غوطه‌ورساختن، مغاک


خلوص


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a vast, unmeasurable space; bottomless pit; abyss.
مشابه: abyss, gulf

• abyss, yawning chasm, immeasurable void; something unfathomable; abode of the dead, hell

جملات نمونه

1. The club was near to the abysm but a last minute goal against Racing Santander saved the situation.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه در نزدیکی the قرار داشت، اما یک دقیقه آخر در برابر تیم ریسینگ سانتاندر، این موقعیت را حفظ نمود
[ترجمه گوگل]باشگاه نزدیک به غم و اندوه بود، اما هدف آخر در برابر مسابقه سانتاندر وضعیت را نجات داد

2. Just like drop into a dark abysm, just like a boat on the surface of dark amplitude ocean.
[ترجمه ترگمان]مانند زورقی در سطح اقیانوس تاریک مانند زورقی در غرقاب تاریکی فرو می رود
[ترجمه گوگل]درست مانند یک قطره تاریکی، درست مانند قایق روی سطح اقیانوس دامنه تاریک

3. Unknow: What seest you else in the dark backward and abysm of time?
[ترجمه ترگمان]چه وقت شما را در تاریکی و بی پایان می بینید؟
[ترجمه گوگل]Unknow چه چیزی شما را در تاریکی عقب مانده و توطئه زمان می بیند؟

4. There was a lot of baffle or difficulties in all this way, I stayed in a dark abysm, but I've seen hope when persist in writing.
[ترجمه ترگمان]در تمام این مدت یک دیوار یا مشکلات زیادی وجود داشت، من در یک abysm تاریک توقف کردم، اما وقتی به نوشتن ادامه دادم، امیدوار بودم
[ترجمه گوگل]در تمام این موارد، بسیاری از سوء تفاهمات یا مشکلات وجود داشت، من در تاریکی تاریک باقی مانده بودم، اما وقتی نوشتم، امیدوارم امیدوارم

5. Even though many times before, you never did escape the maddening abysm .
[ترجمه ترگمان]حتی اگر چند دفعه پیش از این، هرگز از آن غرقاب دیوانه فرار نمی کردی
[ترجمه گوگل]هر چند چندین بار قبل از آن، شما هرگز از فراز و نشیب دیوانه فرار نکردید

6. As I can no longer feel the other end of the abysm, conscientiously I shall arise form the dullish darkness .
[ترجمه ترگمان]همچنان که دیگر دردی دیگر را احساس نمی کنم، از آن رو که در تاریکی مطلق فرو خواهم جست
[ترجمه گوگل]همانطور که دیگر نمی توانم دیگر پایان غم و اندوه را احساس کنم، به طرز محسوسی از آن برخواهم آویختم تاریکی تاریک است

7. I often hided myself out in a quiet corner, facing the bright moon in the sky, allowing sorrow being pulled into a bottomless abysm and gradually spreading into deep-felt miss.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات خود را در گوشه ای آرام و آرام در آسمان می بینم که به سوی ماه روشن در آسمان فرو می رود، و به تدریج دچار غم و اندوه می شود و کم کم دچار خطا می شود
[ترجمه گوگل]من اغلب خود را در یک گوشه ای آرام، مواجه با ماه روشن در آسمان تماشا می کنم، اجازه می دهم غم و اندوه به فروتنی بی پایان و به تدریج گسترش به احساسات عمیق احساس


کلمات دیگر: