کلمه جو
صفحه اصلی

wordplay


معنی : بازی با لغات، معمای لفظی
معانی دیگر : ایهام، جناس، جناس، تجنیس، جنگ لغتی، لغت بازی

انگلیسی به فارسی

بازی با لغات، معمای لفظی


انگلیسی به انگلیسی

• verbal wit, clever or witty use of words
word-play involves making jokes by using the meanings of words in an amusing or clever way.

مترادف و متضاد

بازی با لغات (اسم)
wordplay

معمای لفظی (اسم)
wordplay

جملات نمونه

1. The songs demonstrate Costello's deft wordplay.
[ترجمه ترگمان]این آهنگ ها wordplay deft Costello را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]این آهنگ ها نشان می دهد بازی کت و شلوار Costello

2. Subtle word-play had never been the Conducator's forte.
[ترجمه ترگمان]کلمه زیرکانه - بازی هرگز جای forte نبوده است
[ترجمه گوگل]کلمه ای ظریف هرگز قلعه Conducator نبوده است

3. They introduce the concepts of rhyme and wordplay, as well as covering basics like alphabet and spelling.
[ترجمه ترگمان]آن ها مفاهیم قافیه و wordplay و همچنین اصول پایه ای مانند الفبا و هجی کردن را معرفی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها مفاهیم قافیه و واژگان را معرفی می کنند و همچنین اصول اولیه مانند حروف الفبا و املا را پوشش می دهند

4. Before answering the question, a little more wordplay on the dual title may be in order.
[ترجمه ترگمان]قبل از جواب دادن به این سوال، ممکن است کمی بیشتر به عنوان دوگانه در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]قبل از پاسخ دادن به این سوال، یک کلمه ای بیشتر در مورد عنوان دوگانه ممکن است در نظم باشد

5. Puns are a form of wordplay that exists in all languages.
[ترجمه ترگمان]Puns نوعی از wordplay هستند که در همه زبان ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]Puns یک فرم wordplay است که در همه زبان ها وجود دارد

6. While the marketing effort focuses on wordplay, 'Chinglish' raises deeper questions of doing business in China.
[ترجمه ترگمان]در حالی که تلاش های بازاریابی روی wordplay متمرکز است، Chinglish سوالات عمیق تری از انجام کسب وکار در چین مطرح می کند
[ترجمه گوگل]در حالی که تلاش بازاریابی بر روی کلمه ی بازی تمرکز می کند، 'Chinglish' سوالات عمیق تر در مورد انجام کسب و کار در چین را مطرح می کند

7. Humor springs from exaggeration, wordplay, misunderstandings, ambiguity, contradictions, paradoxes, pain, and inconsistencies.
[ترجمه ترگمان]طنز از exaggeration، wordplay، misunderstandings، ابهام، تناقض، تناقضات، درد و ناهماهنگی سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل]طنز چشمی از اغراق، کلمه بازی، سوء تفاهم، ابهام، تناقض ها، پارادوکس ها، درد و ناسازگاری ها است

8. It mixes sound effects, graphics, and witty wordplay. The show also addresses sensitive topics not generally covered by the mainstream media.
[ترجمه ترگمان]این ترکیب، اثرات صدا، گرافیک و شوخ طبعی زیرکانه را با هم ترکیب می کند این برنامه همچنین به موضوعات حساسی که به طور کلی توسط رسانه های اصلی پوشش داده نمی شوند، می پردازد
[ترجمه گوگل]این ترکیب جلوه های صوتی، گرافیک، و کلمات کلیدی عجیب و غریب است نمایش همچنین موضوعات مهمی را که معمولا توسط رسانه های اصلی پوشش داده نمی شود

9. When it came to wordplay, pain relief took place in the cortex.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به wordplay رسید، درد در پوسته رخ داد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آن را به wordplay آمد، تسکین درد در قشر مغز رخ داد

10. A contraction of 'man' and 'panties, ' the wordplay is meant to describe certain undergarments for males.
[ترجمه ترگمان]با این که با بازی کردن با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با بازی با کلمه با کلمه با کلمه با کلمه با کلمه با کلمه با کلمه با کلمات صحبت می کند
[ترجمه گوگل]انقباض 'مرد' و 'شورت'، این کلمه به معنای توصیف لباس های خاص برای مردان است

11. requires the ability to interpret wordplay and other subtle hints--but beat the best human contestants in the world.
[ترجمه ترگمان]به توانایی تفسیر wordplay و اشارات ماهرانه دیگر نیاز دارد - - اما بهترین contestants انسانی جهان را شکست می دهد
[ترجمه گوگل]نیاز به توانایی تفسیر wordplay و نکات ظریف دیگر دارد - اما بهترین بازیکنان انسانی را در جهان ضرب کرده است

12. Australians love wordplay and have slang words for every occasion.
[ترجمه ترگمان]استرالیایی ها بازی با بازی را دوست دارند و هر دفعه کلمات آرگو دارند
[ترجمه گوگل]Australians love wordplay و کلمات عامیانه برای هر مناسبت است

13. As a speaker he would dazzle listeners with his brilliant wordplay and witty remarks.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک سخنران، با بازی با بازی با بازی با بازی با کلمات و سخنان زیرکانه او گوش می داد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک سخنران، شنوندگان را با سخنرانی درخشان خود و اظهارات با احتیاط خیره کرد

14. Mary Daly's classic work Gyn/Ecology is a good example of radical feminist wordplay.
[ترجمه ترگمان]اثر کلاسیک مری دالی s \/ اکولوژی یک نمونه خوب از wordplay رادیکال رادیکال است
[ترجمه گوگل]کار کلاسیک مری دالی Gyn / Ecology یک مثال خوب از کلمه پنهان فمینیستی است

15. Because it is a recent word born of word play, and because it is so widely used, O. K. has also invited many folk etymologies .
[ترجمه ترگمان]چون واژه recent به دنیا می آید، و به این دلیل که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد، O ک همچنین بسیاری از مردم را دعوت کرده است
[ترجمه گوگل]از آنجا که این یک کلمه اخیر است که از بازی کلمه متاثر شده است و به همین دلیل به طور گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد، O K همچنین بسیاری از اصطلاحات عامیانه را دعوت کرده است

16. Two overwhelming themes in English comedy are word play and self-depreciation.
[ترجمه ترگمان]دو موضوع سخت در کمدی انگلیسی کلمه بازی و استهلاک هستند
[ترجمه گوگل]دو تم فوق العاده در کمدی انگلیسی عبارتند از: بازی کلمه و خودسوزی

17. Charlie and I were given to farfetched word play.
[ترجمه ترگمان]من و \"چارلی\" به یه کلمه غیر معمول با هم حرف زدیم
[ترجمه گوگل]چارلی و من به بازی کلمه فریبنده داده شد

18. The word play in his writing is very witty.
[ترجمه ترگمان]کلمه بازی در نویسندگی بسیار نغز و نغز است
[ترجمه گوگل]کلمه ای که در نوشتنش بازی می کند بسیار حیرت انگیز است

19. Word play is a way to create fun in comedies.
[ترجمه ترگمان]بازی کلمه راهی برای سرگرمی در کمدی است
[ترجمه گوگل]بازی ورد یک راه برای ایجاد سرگرمی در کمدی است

20. Typical for Chinese is the crosstalk show, where a pair of comedians entertains the audience with word play.
[ترجمه ترگمان]نمونه برای چینی ها، نمایش crosstalk است، که در آن یک جفت کمدین ها با کلمه بازی تماشاگران را سرگرم می کنند
[ترجمه گوگل]نمایش چهره های معمولی برای چینی ها، جایی است که جفت کمدینان مخاطبان با بازی کلمه را سرگرم می کنند

21. The interpretation of that finding is that women tend to respond more to narrative and word play than slap stick.
[ترجمه ترگمان]تفسیر این یافته این است که زنان تمایل دارند بیش از یک تکه چوب به روایت و بازی پاسخ دهند
[ترجمه گوگل]تفسیر این یافته ها این است که زنان تمایل بیشتری نسبت به داستان روایت و کلمه بازی نسبت به دروغگو پاسخ می دهند

22. This paper probes into the translation of those figures of sound such as alliteration, metaplasm, word play, homophonic pun, etc.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در ترجمه آن اشکال از صداها مانند alliteration، metaplasm، بازی کلمات، pun homophonic و غیره کاوش می کند
[ترجمه گوگل]این پرونده ها را به ترجمه آن دسته از ارقام صدا مانند آلیتراژ، متاپلسم، بازی کلمه، پاپ هموفونیک و غیره می پردازد

23. Typical for China is the crosstalk show, where few of comedians entertains the audience with word play.
[ترجمه ترگمان]نمونه بارز برای چین، نمایش crosstalk است که در آن تعداد اندکی از کمدین ها با بازی کلمه تماشاگران را سرگرم می کنند
[ترجمه گوگل]نمایش چین و چروک معمولی برای چین، جایی است که تعدادی از کمدینان آن را مخاطب بازی می کنند

24. Typical for China is the crosswalk show, where a pair of comedians entertains the audience with Word play.
[ترجمه ترگمان]نمونه بارز برای چین نمایش crosswalk است، که در آن یک جفت کمدین ها با بازی کلمه تماشاگران را سرگرم می کنند
[ترجمه گوگل]نمایش چین و چروک های معمولی برای چین، جایی است که یک جفت کمدین با مخاطبان بازی Word را سرگرم می کند

25. Typical for China is the crosstalk show, where a pair of comedians entertains the audience with word play.
[ترجمه ترگمان]نمونه بارز برای چین نمایش crosstalk است، که در آن یک جفت کمدین ها با کلمات بازی، تماشاگران را سرگرم می کنند
[ترجمه گوگل]نمایشگر متقاطع چین، که در آن یک جفت کمدینان مخاطب با بازی کلمه را سرگرم می کند، نمونه ای است برای چین

26. The object is to see the unexpected associations and beauty of seemingly random word play, along with fostering a greater sense of collaboration and friendship.
[ترجمه ترگمان]هدف دیدن رابطه های غیر منتظره و زیبایی بازی به ظاهر تصادفی، همراه با تقویت حس بیشتر هم کاری و دوستی است
[ترجمه گوگل]هدف این است دیدن انجمن های غیر منتظره و زیبایی بازی ظاهرا تصادفی کلمه، همراه با افزایش حس مشترک همکاری و دوستی

27. The point is to make the robot seem friendlier to humans by appearing to understand basic jokes, though its comprehension is limited at this point to word play.
[ترجمه ترگمان]نکته این است که به نظر می رسد این ربات نسبت به انسان ها نسبت به انسان ها دوستانه رفتار می کند، اما درک آن در این نقطه برای بازی محدود است
[ترجمه گوگل]نقطه شروع این است که روبات به نظر می رسد دوستانه تر برای انسان ها به نظر می رسد برای درک جوک های اولیه، هر چند درک خود را در این نقطه به بازی کلمه محدود است

28. Mom, there's that talking potato with no mouth again. This incessant word play is making me queasy.
[ترجمه ترگمان]مامان، یه سیب زمینی داره با دهان باز حرف میزنه این کلمه بی وقفه باعث می شود که حالت تهوع پیدا کنم
[ترجمه گوگل]مامان، آن سیب زمینی صحبت می کند که بدون دهان باز است این بازی واژه ی دائمی من را آرام می کند


کلمات دیگر: