(در ورزش های توپ دار مثل تنیس) پسری که کارش جمع آوری توپ ها است، توپ جمع کن، توپ آور
ball boy
(در ورزش های توپ دار مثل تنیس) پسری که کارش جمع آوری توپ ها است، توپ جمع کن، توپ آور
انگلیسی به فارسی
(در ورزشهای توپدار مثل تنیس) پسری که کارش جمعآوری توپها است، توپجمعکن، توپآور
پسر توپ
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a boy or young man who retrieves stray balls during a tennis or baseball game, or who has charge of balls used in practice, as in football and basketball.
• one who retrieves tennis balls during a match
boy who collects and brings back balls that go out of play during a tennis game or baseball game
boy who collects and brings back balls that go out of play during a tennis game or baseball game
جملات نمونه
1. Received ball boy, if satisfied with the girls, they tied in small gifts on the ball Renghui woman, so in love began.
[ترجمه ترگمان]پسر توپی که اگر از دخترها راضی بود، به خاطر این که عاشق دخترها بود، با هدیه کوچکی که در مجلس رقص بود بسته شدند، عشق شروع شد
[ترجمه گوگل]پسر توپی دریافت کرد ، اگر از دختران راضی باشد ، آنها هدایای کوچکی را روی توپ زن رنگویی گره زدند ، بنابراین عاشقانه شروع شد
[ترجمه گوگل]پسر توپی دریافت کرد ، اگر از دختران راضی باشد ، آنها هدایای کوچکی را روی توپ زن رنگویی گره زدند ، بنابراین عاشقانه شروع شد
2. A ball boy holds a tennis ball as Rafael Nadal plays Thomaz Bellucci during their fourth round match of the French Open May 3
[ترجمه ترگمان]یک پسر توپ تنیس با بازی رافائل Nadal در دور چهارم بازی تنیس اوپن فرانسه بازی می کند
[ترجمه گوگل]یک پسر توپ ، در حالی که رافائل نادال در حالی که توماز بلوچی در جریان مسابقه چهارم خود در مسابقات آزاد فرانسه در 3 مه بازی می کند ، توپ تنیس را در دست دارد
[ترجمه گوگل]یک پسر توپ ، در حالی که رافائل نادال در حالی که توماز بلوچی در جریان مسابقه چهارم خود در مسابقات آزاد فرانسه در 3 مه بازی می کند ، توپ تنیس را در دست دارد
3. Later, he became a ball boy at the city's stadium while Diego Maradona played there.
[ترجمه ترگمان]بعدا او در استادیوم شهر به یک پسر تبدیل شد در حالی که دیگو Maradona در آنجا بازی می کرد
[ترجمه گوگل]بعداً ، در حالی که دیه گو مارادونا در آنجا بازی می کرد ، در ورزشگاه شماره 39 شهر به یک پسر توپ تبدیل شد
[ترجمه گوگل]بعداً ، در حالی که دیه گو مارادونا در آنجا بازی می کرد ، در ورزشگاه شماره 39 شهر به یک پسر توپ تبدیل شد
4. I was a ball boy when he used to play for Paris Saint-Germain.
[ترجمه ترگمان]من پسر توپی بودم که برای پاریس سن ژرمن بازی می کرد
[ترجمه گوگل]من زمانی که او برای پاری سن ژرمن بازی می کرد ، یک پسر توپ بودم
[ترجمه گوگل]من زمانی که او برای پاری سن ژرمن بازی می کرد ، یک پسر توپ بودم
5. A ball boy holds an umbrella over Robby Ginepri as he sits between games in his match against Robin Soderling June 2
[ترجمه ترگمان]یک پسر توپ در روز ۲ ژوئن در مسابقه خود با رابین Soderling در مسابقه خود با رابین Ginepri یک چتر در دست دارد
[ترجمه گوگل]یک پسر توپ در حالی که بین بازی ها در مسابقه خود مقابل رابین سودرلینگ در تاریخ 2 ژوئن نشسته است ، چتر را بر روی رابی جینپری نگه می دارد
[ترجمه گوگل]یک پسر توپ در حالی که بین بازی ها در مسابقه خود مقابل رابین سودرلینگ در تاریخ 2 ژوئن نشسته است ، چتر را بر روی رابی جینپری نگه می دارد
6. We recovered important players, even if the Golden Ball boy was missing.
[ترجمه ترگمان]ما بازیکنان مهمی را پیدا کردیم، حتی اگر پسر توپ طلایی گم شده بود
[ترجمه گوگل]ما بازیکنان مهم را بازیابی کردیم ، حتی اگر پسر توپ طلایی غایب باشد
[ترجمه گوگل]ما بازیکنان مهم را بازیابی کردیم ، حتی اگر پسر توپ طلایی غایب باشد
7. Art Anderson can see one event as if he were a ball boy again.
[ترجمه ترگمان](آرت اندرسون)می تواند یک رویداد را ببیند که انگار دوباره یک پسر بچه است
[ترجمه گوگل]آرت اندرسون می تواند یک رویداد را مثل اینکه دوباره یک پسر توپ باشد ببیند
[ترجمه گوگل]آرت اندرسون می تواند یک رویداد را مثل اینکه دوباره یک پسر توپ باشد ببیند
8. He launched his tennis career in 1923 as a ball boy.
[ترجمه ترگمان]او حرفه تنیس خود را در سال ۱۹۲۳ به عنوان یک پسر توپ آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او حرفه تنیس خود را در سال 1923 به عنوان یک پسر توپ شروع کرد
[ترجمه گوگل]او حرفه تنیس خود را در سال 1923 به عنوان یک پسر توپ شروع کرد
9. When Steve moved on to play with New England, Zak became a Patriots ball boy.
[ترجمه ترگمان]زمانی که استیو برای بازی با نیوانگلند به بازی ادامه داد، Zak به یک پسر نوجوان تبدیل شد
[ترجمه گوگل]وقتی استیو به بازی با نیوانگلند رفت ، زاک یک پسر توپ میهن پرست شد
[ترجمه گوگل]وقتی استیو به بازی با نیوانگلند رفت ، زاک یک پسر توپ میهن پرست شد
10. Projected on the window of the Ralph Lauren Madison Avenue store is a 67-inch image of items including polo shirts and tennis ball boy or ball girl uniforms.
[ترجمه ترگمان]در ویترین مغازه رالف لارن مدیسون، یک تصویر ۶۷ اینچی از اقلامی از جمله پیراهن چوگان و لباس توپ تنیس و یا یونیفرم دختران مهمانی دیده می شود
[ترجمه گوگل]در ویترین فروشگاه خیابان رالف لورن مدیسون یک تصویر 67 اینچی از موارد شامل پیراهن های چوگان و لباس های دخترانه یا پسرانه توپ تنیس به نمایش درآمده است
[ترجمه گوگل]در ویترین فروشگاه خیابان رالف لورن مدیسون یک تصویر 67 اینچی از موارد شامل پیراهن های چوگان و لباس های دخترانه یا پسرانه توپ تنیس به نمایش درآمده است
11. But if I win, you have to be a ball boy at my match.
[ترجمه ترگمان]اما اگه من بردم تو باید تو مسابقه من یه پسر توپ باشی
[ترجمه گوگل]اما اگر من برنده شوم ، شما باید در مسابقه من یک پسر توپ باشید
[ترجمه گوگل]اما اگر من برنده شوم ، شما باید در مسابقه من یک پسر توپ باشید
پیشنهاد کاربران
توپ جمع کن
کلمات دیگر: