معنی : حساس، غلغلکی
معانی دیگر : قلقلکی، دقیق، مستلزم دقت و احتیاط، ظریف
ticklish
معنی : حساس، غلغلکی
معانی دیگر : قلقلکی، دقیق، مستلزم دقت و احتیاط، ظریف
انگلیسی به فارسی
غلغلکی، حساس
عجله کن، حساس، غلغلکی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: ticklishly (adv.), ticklishness (n.)
مشتقات: ticklishly (adv.), ticklishness (n.)
• (1) تعریف: sensitive to tickling.
• مشابه: delicate, sensitive
• مشابه: delicate, sensitive
• (2) تعریف: requiring care and tact in handling; risky or delicate.
• مترادف: delicate, sensitive, touchy
• مشابه: awkward, prickly, risky, sore, sticky, thorny, tricky
• مترادف: delicate, sensitive, touchy
• مشابه: awkward, prickly, risky, sore, sticky, thorny, tricky
- a ticklish negotiation
[ترجمه ترگمان] مذاکره ticklish
[ترجمه گوگل] یک مذاکره کننده ای
[ترجمه گوگل] یک مذاکره کننده ای
• (3) تعریف: easily annoyed or offended; touchy.
• مترادف: hypersensitive, oversensitive, testy, thin-skinned, touchy
• مشابه: irascible, irritable, peevish, prickly, sensitive, short-tempered, temperamental
• مترادف: hypersensitive, oversensitive, testy, thin-skinned, touchy
• مشابه: irascible, irritable, peevish, prickly, sensitive, short-tempered, temperamental
• sensitive to tickling; requiring special care or handling
a ticklish problem or situation is awkward and embarrassing and needs to be dealt with carefully.
if someone is ticklish, you can make them laugh easily by tickling them.
a ticklish problem or situation is awkward and embarrassing and needs to be dealt with carefully.
if someone is ticklish, you can make them laugh easily by tickling them.
مترادف و متضاد
حساس (صفت)
alive, acute, keen, sensitive, susceptible, delicate, touchy, tender, exquisite, vigilant, sensate, sentient, stark, techy, sensory, kittle, passible, sharp-nosed, soft-boiled, thin-skinned, supersensitive, susceptive, ticklish
غلغلکی (صفت)
ticklish
difficult, tricky
Synonyms: awkward, capricious, chancy, changeable, critical, dangerous, delicate, fickle, inconstant, mercurial, nice, precarious, risky, rocky, sensitive, temperamental, thorny, touchy, trying, uncertain, unstable, unsteady, variable, volatile
Antonyms: easy, straightforward, unproblematic
جملات نمونه
1. a ticklish situation
وضع حساس
2. So car makers are faced with the ticklish problem of how to project products at new buyers.
[ترجمه ترگمان]بنابراین سازندگان خودرو با مشکل مشکل چگونگی مدیریت محصولات در خریداران جدید مواجه هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین سازندگان ماشین با مشکل چالش برانگیز چگونگی طراحی محصولات در خریداران جدید مواجه هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین سازندگان ماشین با مشکل چالش برانگیز چگونگی طراحی محصولات در خریداران جدید مواجه هستند
3. This leaves me with the ticklish job of explaining to Debbie that she is not invited.
[ترجمه ترگمان]این کار من رو با کار قلقلک دادن به دبی لو میده که دعوت نشده
[ترجمه گوگل]این با من مشکلی دارد که به دبی توضیح دهد که او دعوت نشده است
[ترجمه گوگل]این با من مشکلی دارد که به دبی توضیح دهد که او دعوت نشده است
4. Handling awkward neighbours can be a ticklish business .
[ترجمه ترگمان]رسیدگی به همسایگانشان دشوار است
[ترجمه گوگل]دست زدن به همسایگان عجیب و غریب می تواند یک تجارت مشکوک باشد
[ترجمه گوگل]دست زدن به همسایگان عجیب و غریب می تواند یک تجارت مشکوک باشد
5. A light drizzle was falling on them, a ticklish mist.
[ترجمه ترگمان]نم نم باران بر آن ها می بارید، مه رقیقی داشت
[ترجمه گوگل]یک ریخته گری بر روی آنها افتاد و یک مه آلود بود
[ترجمه گوگل]یک ریخته گری بر روی آنها افتاد و یک مه آلود بود
6. I didn't know you were so ticklish.
[ترجمه ترگمان]نمی دونستم تو خیلی حساسی
[ترجمه گوگل]من نمی دانستم که خیلی دلگرمی داشتم
[ترجمه گوگل]من نمی دانستم که خیلی دلگرمی داشتم
7. Also mares can be ticklish round the udder and resent the foal nuzzling around that area.
[ترجمه ترگمان]همچنین mares می توانند در دور پستان ticklish باشند و از کره اسب در اطراف آن منطقه دلخور شوند
[ترجمه گوگل]همچنین حیوانات را می توان در اطراف پستان حس کرد و خشمگین شدن در اطراف این منطقه را لگد زده است
[ترجمه گوگل]همچنین حیوانات را می توان در اطراف پستان حس کرد و خشمگین شدن در اطراف این منطقه را لگد زده است
8. The evolution comes at a ticklish time.
[ترجمه ترگمان]تکامل در زمان حساسی اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]تکامل می آید در زمان دلتنگ
[ترجمه گوگل]تکامل می آید در زمان دلتنگ
9. That remains a bit of a ticklish subject between the rowers and archers.
[ترجمه ترگمان]این کمی از موضوع مشکوکی بین the و کمانداران باقی می ماند
[ترجمه گوگل]این موضوع کمی از یک موضوع ترسناک بین دوچرخهسواران و کمانداران باقی مانده است
[ترجمه گوگل]این موضوع کمی از یک موضوع ترسناک بین دوچرخهسواران و کمانداران باقی مانده است
10. It was becoming a ticklish situation.
[ترجمه ترگمان]وضعیت وخیمی داشت
[ترجمه گوگل]این یک وضعیت سخت گیر بود
[ترجمه گوگل]این یک وضعیت سخت گیر بود
11. The driver then has the ticklish problem of explaining to the missus why he came home by bus.
[ترجمه ترگمان]راننده آن وقت مشکل ticklish توضیح دادن به خانم را دارد که چرا با اتوبوس به خانه برگشته است
[ترجمه گوگل]راننده پس از آن مشکل مشکوک توضیح دادن به missus چرا او با اتوبوس به خانه آمد
[ترجمه گوگل]راننده پس از آن مشکل مشکوک توضیح دادن به missus چرا او با اتوبوس به خانه آمد
12. She felt the ticklish sensation of wanting to sneeze.
[ترجمه ترگمان]احساس غریبی داشت که می خواهد عطسه کند
[ترجمه گوگل]او حس حساس به تمایل به عطسه را احساس کرد
[ترجمه گوگل]او حس حساس به تمایل به عطسه را احساس کرد
13. Groom these ticklish areas with a stable rubber, tea cloth or your hand and work at it gently.
[ترجمه ترگمان]ان نواحی پردردسر را با یک لاستیک ثابت، دستمال چای و یا دست تان صرف کنید و به آرامی روی آن کار کنید
[ترجمه گوگل]داماد این مناطق حساس با یک لاستیک پایدار، پارچه چای یا دست خود و به راحتی در آن کار کنید
[ترجمه گوگل]داماد این مناطق حساس با یک لاستیک پایدار، پارچه چای یا دست خود و به راحتی در آن کار کنید
14. Then we were faced with the ticklish issue of who would pay for the meal.
[ترجمه ترگمان]سپس با مساله مشکلی مواجه شدیم که چه کسی هزینه غذا را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]سپس ما با مسئله ای پر از چالش که برای غذا پرداخت می شد، مواجه شدیم
[ترجمه گوگل]سپس ما با مسئله ای پر از چالش که برای غذا پرداخت می شد، مواجه شدیم
15. Groom ticklish and sensitive areas with a stable rubber.
[ترجمه ترگمان]مناطق حساس و حساس با لاستیک ثابت
[ترجمه گوگل]جوراب ساقط و مناطق حساس با یک لاستیک پایدار
[ترجمه گوگل]جوراب ساقط و مناطق حساس با یک لاستیک پایدار
don't touch me on the ribs,I am ticklish!
دست به دنده‌هایم نزن، قلقلکی هستم!
a ticklish situation
وضع حساس
کلمات دیگر: