معنی : طنین انداز
tinkling
معنی : طنین انداز
انگلیسی به فارسی
جادوگر، طنین انداز
انگلیسی به انگلیسی
• tinkle, jingle, ring; series of tinkles; (zoology) grackle native of jamaica
resembling short high ringing sound of a small bell
resembling short high ringing sound of a small bell
مترادف و متضاد
طنین انداز (صفت)
resonating, tinkling, ringing, tingling
جملات نمونه
1. Of an evening she would entertain them by tinkling the ivories .
[ترجمه ترگمان]یک شب او را با tinkling the سرگرم می کرد
[ترجمه گوگل]از یک شب او آنها را با عجیب و غریب سرگرم می کند
[ترجمه گوگل]از یک شب او آنها را با عجیب و غریب سرگرم می کند
2. We strolled past tinkling fountains and perfumed gardens.
[ترجمه ترگمان]از کنار فواره و باغ ها عبور کردیم
[ترجمه گوگل]ما از چشمه های نازک و باغ های عجیب گذشته گذشتیم
[ترجمه گوگل]ما از چشمه های نازک و باغ های عجیب گذشته گذشتیم
3. If you do not feel the tinkling, repeat the hum but make it lower in pitch.
[ترجمه ترگمان]اگر آهنگ صدا را حس نمی کنید، صدای یکنواخت خود را تکرار کنید اما آن را در درجه پایینی قرار دهید
[ترجمه گوگل]اگر احساس تنهایی نکنید، hum را تکرار کنید، اما آن را در زمین کم کنید
[ترجمه گوگل]اگر احساس تنهایی نکنید، hum را تکرار کنید، اما آن را در زمین کم کنید
4. The tinkling of busted glass, the sucking of his bottle.
[ترجمه ترگمان]جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی
[ترجمه گوگل]جادویی از شیشه بسکتبال، مکیدن بطری
[ترجمه گوگل]جادویی از شیشه بسکتبال، مکیدن بطری
5. The ring fell from her hands and went tinkling across the floor.
[ترجمه ترگمان]حلقه از دستش افتاد و از کف اتاق به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]حلقه از دستانش سقوط کرد و در سراسر طبقه نفوذ کرد
[ترجمه گوگل]حلقه از دستانش سقوط کرد و در سراسر طبقه نفوذ کرد
6. The sweet, tinkling sound of a music box can stir recollections of everything from childhood to first love.
[ترجمه ترگمان]صدای شیرین و پرطنین یک جعبه موسیقی می تواند خاطرات کودکی را از کودکی به نخستین عشق در خود احساس کند
[ترجمه گوگل]صدای شیرین و جادویی یک جعبه موسیقی می تواند خاطرات همه چیز را از دوران کودکی تا اولین عشق محک بزند
[ترجمه گوگل]صدای شیرین و جادویی یک جعبه موسیقی می تواند خاطرات همه چیز را از دوران کودکی تا اولین عشق محک بزند
7. From down the hall came the sound of tinkling silverware and the scrape of a chair being settled in its place.
[ترجمه ترگمان]از پایین تالار صدای برخورد کارد و کارد و چنگال یک صندلی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]از پایین سالن، صدای نوشیدنی های نازک و شکاف صندلی که در جای خود قرار گرفته بود، آمد
[ترجمه گوگل]از پایین سالن، صدای نوشیدنی های نازک و شکاف صندلی که در جای خود قرار گرفته بود، آمد
8. The wind carries away in glee the tinkling for your anklet bells.
[ترجمه ترگمان]باد در کلوپ شادی به صدا در می آید
[ترجمه گوگل]باد به جرأت جلب توجه می کند برای زنگ های خلال خلبان شما
[ترجمه گوگل]باد به جرأت جلب توجه می کند برای زنگ های خلال خلبان شما
9. Little donkeys with harmoniously tinkling bells thread their way among the throngs and leaving the bazaar.
[ترجمه ترگمان]الاغ ها با صدای موزون زنگوله های خود را در میان جمعیت جمع می کردند و از بازار بیرون می رفتند
[ترجمه گوگل]الاغ های کوچک با زنگ های هماهنگ نازک در میان قومندان و خروج از بازار
[ترجمه گوگل]الاغ های کوچک با زنگ های هماهنگ نازک در میان قومندان و خروج از بازار
10. From the valley came a tinkling sound.
[ترجمه ترگمان]از دره صدای بلندی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]از دره یک صدای غریب آمد
[ترجمه گوگل]از دره یک صدای غریب آمد
11. He is more likely to be tinkling the ivories than punching somebody's lights out.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از مشت زدن به چراغ یک نفر بیشتر است
[ترجمه گوگل]او بیشتر احتمال دارد که عواطف را از بین ببرد تا لامپ های دیگران را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]او بیشتر احتمال دارد که عواطف را از بین ببرد تا لامپ های دیگران را از بین ببرد
12. Suddenly a troika drove up with tinkling Bells.
[ترجمه ترگمان]ناگهان سورتمه با طنین ناقوس ها به راه افتاد
[ترجمه گوگل]ناگهان یک تریاکی با زنگ های زرق و برق زد
[ترجمه گوگل]ناگهان یک تریاکی با زنگ های زرق و برق زد
13. As you approach it, a tinkling and banging and clashing begins to impinge on your ear.
[ترجمه ترگمان]وقتی نزدیک می شوید، صدای تلق تلق و تلق تلق تلق تلق کنان به گوش شما برخورد می کند
[ترجمه گوگل]همانطور که به آن نزدیک میشوید، زنگ زدن و زد و خورد کردن شروع به ضربه زدن به گوش شما می کند
[ترجمه گوگل]همانطور که به آن نزدیک میشوید، زنگ زدن و زد و خورد کردن شروع به ضربه زدن به گوش شما می کند
14. To cause to make a tinkling or ringing metallic sound.
[ترجمه ترگمان]چون صدای زنگ خوردن یا زنگ فلزی به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]برای ایجاد صدای متلاشی یا صدای زنگ زده
[ترجمه گوگل]برای ایجاد صدای متلاشی یا صدای زنگ زده
پیشنهاد کاربران
در رابطه با صداهای قلبی، tinkling یعنی صداهای سبک فلزی ، مانند صدای زنگ کوچک، که در اثر پریکاردیت ایجاد می شود.
کلمات دیگر: