کلمه جو
صفحه اصلی

thoroughbred


معنی : اصیل، با تجربه، خوش جنس، کاردیده
معانی دیگر : (به ویژه اسب و سگ) خوش نژاد، فرهیخته، آموخته، با کمال، با معرفت، ورزیده، کارکشته، فرزانه، عالی، درجه یک، ممتاز، اصیل، خوش جنس، سر کش

انگلیسی به فارسی

اصیل، خوش جنس، باتجربه، کاردیده


خالص، اصیل، با تجربه، کاردیده، خوش جنس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: bred from pure or unmixed stock, as a horse, dog, or other animal.
مشابه: pure, well-bred

(2) تعریف: (sometimes cap.) of, relating to, or belonging to the Thoroughbred breed of horses.

(3) تعریف: having a good background or a thorough training or education; well-bred.
مشابه: gentle
اسم ( noun )
(1) تعریف: a thoroughbred or pedigreed animal.

(2) تعریف: (cap.) one of a breed of horses created by crossing Arabian or Turkish stallions and English mares.

(3) تعریف: someone who is well-bred or well-educated.

• pure bred, pedigree; cultured person
pure-bred, pedigreed; cultured
a thoroughbred is an animal that has parents that are of the same high quality breed.

مترادف و متضاد

اصیل (صفت)
original, pure, genteel, wellborn, noble, blue-blooded, pure-bred, thoroughbred, ingenuous, highbred, highborn, unfeigned

با تجربه (صفت)
thoroughbred, experienced, practiced, practised

خوش جنس (صفت)
kind, thoroughbred, good-natured, well-disposed

کاردیده (صفت)
thoroughbred

pure, unmixed


Synonyms: blood, full-blooded, graded, papered, pedigree, pedigreed, pure-blooded, purebred


Antonyms: half-breed, impure, mixed


جملات نمونه

1. a thoroughbred horse
اسب اصیل

2. a thoroughbred sailor
یک ملوان کار کشته

3. The dog is a real thoroughbred.
[ترجمه ترگمان] سگه خیلی نژاد اصیل - ه
[ترجمه گوگل]سگ یک توله واقعی است

4. She was riding a thoroughbred horse.
[ترجمه ترگمان]سوار اسب اصیل بود
[ترجمه گوگل]او سوار یک اسب خالص بود

5. The idea first came up in Thoroughbred Owners of California board meetings in June.
[ترجمه ترگمان]اولین ایده برای اولین بار در ماه ژوئن در Thoroughbred های هیات مدیره کالیفرنیا مطرح شد
[ترجمه گوگل]این ایده ابتدا در ماه ژوئن در جلسات شورای کالیفرنیا برگزار شد

6. The sire is one of the country's top Thoroughbred stallions and his sire was the great Nijinsky.
[ترجمه ترگمان]اعلیحضرتا یکی از اسب های اصیل the و his است
[ترجمه گوگل]مرغ یکی از بزرگترین خروسهای خالص کشور است و خدای او نجیینسکی بزرگ بود

7. We have a lovely 3 Connemara cross thoroughbred mare on loan.
[ترجمه ترگمان] ما یه اسب \"۳ Connemara\" دوست داشتنی داریم
[ترجمه گوگل]ما یک مرغ دوست داشتنی 3 متولد کوممرا در وام داریم

8. A thoroughbred can gallop a mile in about 90 seconds.
[ترجمه ترگمان]یک اسب اصیل می تواند حدود نود ثانیه چهار نعل حرکت کند
[ترجمه گوگل]یک توله سگ می تواند یک مایل در حدود 90 ثانیه بچرخد

9. Paul checked his big, black thoroughbred.
[ترجمه ترگمان]پائول thoroughbred بزرگ و سیاه خود را چک کرد
[ترجمه گوگل]پولس بزرگ و سیاه پوست خود را بررسی کرد

10. He was mounted on a chestnut thoroughbred who was already becoming over-excited at the thought of the day ahead.
[ترجمه ترگمان]او سوار اسب اصیل و اصیلی بود که از فکر روز پیش به هیجان آمده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی یک پیاز وحشی شاه بلوط نصب شده بود که قبلا در فکر روزهای آینده بیش از حد هیجان زده بود

11. It feels like a thoroughbred coupe.
[ترجمه ترگمان] انگار یه کوپه نژاد اصیل - ه
[ترجمه گوگل]آن را مانند یک کوپه خالص احساس می کند

12. Firebugs substitute old nags for thoroughbred horses before they set stables alight and then claim for valuable horseflesh from the insurers.
[ترجمه ترگمان]پیش از این که اصطبل اسب های اصیل را پیاده کنند اسب های اصیل و اسب های گران بها را با اسب های گران بها از خانواده insurers مطالبه می کنند
[ترجمه گوگل]Firebugs جایگزین nags قدیمی برای اسب های شبیه سازی شده قبل از اینکه آنها را پایمال کند و سپس برای اسب های ارزشمند از بیمه گران ادعا می کنند

13. This daughter of the shadows was thoroughbred.
[ترجمه ترگمان]این دختر سایه، اصیل بود
[ترجمه گوگل]این دختر سایه ها خالص بود

14. All the Performance of a Thoroughbred Sports Car.
[ترجمه ترگمان]عملکرد یک اتومبیل ورزشی اصیل
[ترجمه گوگل]تمام عملکرد یک ماشین ورزشی تمیز

15. Thoroughbred racing is the most common type of horse racing around the world.
[ترجمه ترگمان]نژاد اصیل رایج ترین نوع مسابقه اسب دوانی در سراسر جهان است
[ترجمه گوگل]مسابقه خالص رایج ترین نوع اسب سواری در سراسر جهان است

a thoroughbred horse

اسب اصیل


a thoroughbred sailor

ملوان کار‌کشته



کلمات دیگر: