کلمه جو
صفحه اصلی

woebegone


معنی : افسرده، درهم و برهم، گرفتار غم
معانی دیگر : غم زده، اندوهبار، محزون، مغموم، فلاکت بار، مصیبت آمیز، فلاکت زده، مفلوک، بلادیده، (قدیمی) رجوع شود به: woeful، غرق دراندوه

انگلیسی به فارسی

افسرده، گرفتار غم، غرق دراندوه، غم زده، اندوهبار، محزون، مغموم، افسرده


فلاکت‌بار، مصیبت‌آمیز، فلاکت‌زده، مفلوک، بلادیده


woebegone، افسرده، گرفتار غم، درهم و برهم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: displaying or full of distress.
مترادف: anguished, dolorous, miserable, mournful
متضاد: cheerful
مشابه: desolate, despairing, disconsolate, forlorn, gloomy, sad, sorrowful, unhappy, woeful, wretched

- The poor dog wears a woebegone look when his master is away.
[ترجمه ترگمان] وقتی اربابش می رود، سگ بیچاره خیلی غمگین به نظر می رسد
[ترجمه گوگل] وقتی که استادش دور است سگ فقیر یک نگاه جادویی را می پوشاند
- As she was put into the cell, the woman let out a woebegone wail.
[ترجمه ترگمان] زن پس از آن که وارد سلول شد، زن بسیار اندوهگین ناله کرد
[ترجمه گوگل] همانطور که او به سلول گذاشته شد، زن آن را گریه می کند
- The woebegone child was obviously lost.
[ترجمه ترگمان] بدیهی است که کودک بسیار اندوهگین از دست رفته بود
[ترجمه گوگل] کودک واجب آشکارا گم شد

(2) تعریف: in bad condition.
مترادف: bedraggled, shabby, sorry, woeful
مشابه: dilapidated, forlorn, miserable, ragged, wretched

- a shabby, woebegone doll
[ترجمه ترگمان] یک عروسک قدیمی و غمگین،
[ترجمه گوگل] یک خرگوش، عروسک woebegone

• sad, depressed, grief-stricken
someone who looks or feels woebegone looks or feels very sad; a literary word.

مترادف و متضاد

افسرده (صفت)
gloomy, depressed, glum, pensive, hypochondriac, cheerless, dejected, downhearted, broody, downbeat, heartless, low-spirited, withering, heavy-hearted, saturnine, woebegone

درهم و برهم (صفت)
intricate, desultory, turbid, sloppy, topsy-turvy, untidy, unorganized, woebegone, tangly

گرفتار غم (صفت)
pensive, woebegone

depressed, troubled


Synonyms: black, bleak, blue, bummed out, chapfallen, cheerless, crestfallen, dejected, despondent, disconsolate, dismal, dispirited, doleful, down, downcast, downhearted, down-in-the-mouth, dreary, forlorn, gloomy, grief-stricken, grim, hangdog, hurting, in pain, long-faced, low, lugubrious, melancholy, miserable, mournful, sad, shot down, sorrowful, unhappy, woeful, wretched


Antonyms: enthused, excited, happy, untroubled


جملات نمونه

1. a woebegone village
یک دهکده ی مصیبت دیده

2. a lover's woebegone face
چهره ی غم زده ی یک عاشق

3. In the bathroom, her woebegone face stared at her from the mirror.
[ترجمه ترگمان]در حمام، چهره her از آینه به او خیره شده بود
[ترجمه گوگل]در حمام، صورت او، از آینه به او نگاه کرد

4. She sniffed and looked woebegone.
[ترجمه ترگمان]او آب بینی اش را بالا کشید و خیلی غمگین به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او sniffed و نگاه woebegone

5. Why wear such a woebegone look?
[ترجمه ترگمان]چرا خیلی غمگین به نظر می رسه؟
[ترجمه گوگل]چرا چنین چهره ای را می پوشند؟

6. See you that fashion that wear a woebegone wording, how, primp as my boyfriend, so fold you old your good ego?
[ترجمه ترگمان]این مد رو دیدی که خیلی woebegone داره، مثل دوست پسرم، مثل دوست پسر من، تو رو مثل دوست پسر من عوض کردی؟
[ترجمه گوگل]اینطور به نظر میرسد که یک فرمولبندی به شما میگوید، چگونه به عنوان دوست پسر من، به عنوان مثال، شما را به عنوان قدیمی خود را؟

7. The parting sadness vanishes slowly, and she is woebegone all day.
[ترجمه ترگمان]اندوه جدایی به آرامی ناپدید می شود و او از آن پس نمی تواند تمام روز را بشناسد
[ترجمه گوگل]غم و اندوه پریشانی به آرامی ناپدید می شود و او تمام روز است

8. Look you are woebegone, what thing?
[ترجمه ترگمان]ببین خیلی woebegone، چی؟
[ترجمه گوگل]به نظرت چیکار میکنی؟

9. When he wants to go for a walk, the dog sits by the door with a woebegone expression.
[ترجمه ترگمان]وقتی می خواهد قدم به قدم بگذارد، سگ در کنار در می نشیند
[ترجمه گوگل]هنگامی که او می خواهد برای پیاده روی بروید، سگ نشسته در کنار یک علامت woebegone نشسته است

10. Of course, the commodity that we face false bad today still is a pair woebegone.
[ترجمه ترگمان]البته، کالایی که امروزه با بد غلط مواجه هستیم، یک جفت غمگین است
[ترجمه گوگل]البته، کالایی که ما امروز با بدبختی مواجه می شویم، یک جفت ارزنده است

a lover's woebegone face.

چهره‌ی غم‌زده‌ی عاشق.


a woebegone village.

یک دهکده‌ی مصیبت‌دیده.


When he wants to go for a walk, the dog sits by the door with a woebegone expression.

زمانی که او می‌خواهد به پیاده‌روی برود سگ با قیافه‌ای مغموم کنار در می‌نشیند.



کلمات دیگر: