1. It is better to die of repletion than to endure hunger.
[ترجمه ترگمان]از این که بیش از حد تحمل گرسنگی بمیرم بهتر است بمیرم
[ترجمه گوگل]بهتر است از گرسنگی بمیرید تا گرسنگی را تحمل کنید
2. Intravenous fluid repletion allows oral fluids to be offered sparingly.
[ترجمه ترگمان]repletion سیال intravenous به مایعات شفاهی اجازه می دهد تا به مقدار کم ارایه شوند
[ترجمه گوگل]تجدید مایع داخل وریدی باعث می شود که مایعات خوراکی به میزان کمی عرضه شود
3. Consuming carbohydrates right after training can speed glycogen repletion and muscle recovery.
[ترجمه ترگمان]مصرف کربوهیدرات درست بعد از آموزش می تواند باعث تسریع مصرف گلیکوژن و بهبود ماهیچه شود
[ترجمه گوگل]مصرف کربوهیدرات درست بعد از تمرین می تواند باعث افزایش میزان گلیکوژن و بهبود عضله شود
4. A baby vomits milk from repletion.
[ترجمه ترگمان]یک بچه شیر را از repletion repletion بالا می آورد
[ترجمه گوگل]یک کودک از شیر پرورش می دهد
5. The symptoms of repletion heat patterns as fact are developed from the foundation of vacuity heat patterns in constitution.
[ترجمه ترگمان]علایم الگوهای حرارتی repletion در حقیقت از اساس الگوهای حرارتی vacuity در قانون اساسی توسعه داده می شوند
[ترجمه گوگل]نشانه هایی از الگوهای گرمای پرکرده به عنوان حقیقت از پایه و اساس الگوهای حرارت خام در قانون اساسی توسعه می یابد
6. The pile repletion measurement, drilling, the embedment of the steel casing and pile drilling are emphasized.
[ترجمه ترگمان]برای اندازه گیری، حفاری، دریل کردن بدنه فولادی و دریل کردن توده مورد تاکید قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اندازه گیری ضایعات شمع، حفاری، تعویض پوشش فولاد و حفاری شمع تاکید شده است
7. Considering repletion meaning to spend an index is to make multilateral home and area begin research and a kind of when use new economic norms actively in recent years.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن معنای repletion برای هزینه کردن یک شاخص، ایجاد یک خانه چند جانبه و شروع تحقیق و نوعی از استفاده از هنجارهای اقتصادی جدید در سال های اخیر است
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه به معنی صرفه جویی در شاخص است، ایجاد خانه های چندجانبه و زمینه شروع تحقیقات و نوعی استفاده از هنجارهای اقتصادی جدید در سال های اخیر است
8. Intraenous fluid repletion allows oral fluids to be offered sparingly.
[ترجمه ترگمان]repletion سیال Intraenous به مایعات شفاهی اجازه می دهد تا به مقدار کم ارایه شوند
[ترجمه گوگل]افزودن مایع داخلی به مایع منی اجازه می دهد تا به اندازه کافی عرضه شود
9. The features are romantic freeness symbol, incomplete repletion and amusing cartoons.
[ترجمه ترگمان]این ویژگی ها، نماد freeness رمانتیک، خرافات ناقص و کارتون های سرگرم کننده هستند
[ترجمه گوگل]ویژگی های نماد freeness عاشقانه، تکمیل ناقص و کارتون های سرگرم کننده است
10. Clinically most situations manifest as vacuity repletion complexes, with spleen and kidney vacuity weakness and damp heat evil being the two primary patterns.
[ترجمه ترگمان]clinically بیشتر موقعیت ها به صورت ترکیبات repletion vacuity، با طحال و ضعف vacuity کلیه و شرارت گرمای مرطوب کننده دو الگوی اولیه آشکار می شوند
[ترجمه گوگل]بیشترین موارد بالینی به عنوان مجتمع های پرخوری مجزا شناخته می شود، ضعف طحال و خلط کلیه و دو نوع گرمای خشن که دو الگو اصلی هستند
11. He ate and drank to repletion.
[ترجمه ترگمان]غذا می خورد و به حال repletion می نوشید
[ترجمه گوگل]او غذا خورد و نوشید
12. As with other chelating agents, the patients' mineral status should be determined before administering DMPS and repletion of deficient minerals accomplished.
[ترجمه ترگمان]همانند دیگر عوامل کی لیت ساز، وضعیت معدنی بیماران باید قبل از اجرای DMPS و repletion مواد معدنی معیوب، تعیین شود
[ترجمه گوگل]همانطور که با سایر عوامل شیمیایی، وضعیت معدنی بیمار باید قبل از تزریق DMPS و تجویز مواد معدنی معیوب انجام شود
13. Oral Chinese medicine chose different doses according to root vacuity and tip repletion differentiation of TCM syndrome.
[ترجمه ترگمان]داروهای زبانی چینی، دوزهای متفاوتی را با توجه به vacuity ریشه و تفکیک پذیری tip of of، انتخاب کردند
[ترجمه گوگل]طب سوزنی چینی دوزهای مختلف را بر اساس رطوبت ریشه و تمایز بین نوک سندرم TCM انتخاب کرد
14. Wealth and poverty, health and disease, culture and ignorance, labour and leisure, repletion and hunger, virtue and vice, are all only terms for greater or less degrees of freedom.
[ترجمه ترگمان]ثروت و فقر، سلامت و بیماری، فرهنگ و جهل، کار و فراغت، وفور و گرسنگی، فضیلت و گناه، تنها با درجات آزادی بیشتر یا کم تر است
[ترجمه گوگل]ثروت و فقر، سلامت و بیماری، فرهنگ و جهل، کار و اوقات فراغت، تسلیم و گرسنگی، فضیلت و عصبانیت، تنها به معنای آزادی بیشتر یا کمتر است