کلمه جو
صفحه اصلی

wrung


معنی : واپیچیدن
معانی دیگر : زمان گذشته و اسم مفعول: wring

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Wring


قسمت سوم فعل Wring


گسستن، واپیچیدن


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of wring.

• wrung is the past tense and past participle of wring.

Simple Past: wrung, Past Participle: wrung


مترادف و متضاد

واپیچیدن (فعل)
unwrap, wrung

جملات نمونه

1. sherry wrung the clothes out before hanging them on the line
قبل از آویختن لباس ها روی رجه شری آنها را چلاند.

2. wealth wrung from the work of others
ثروتی که از کار دیگران به دست آمده است

3. a cold smile wrung his mouth
لبخند سردی دهان او را کج و معوج کرد.

4. a confession was wrung from him
از او اقرار گرفتند.

5. the suffering of the orphans wrung my heart
مصیبت آن یتیمان قلبم را به هم فشرد.

6. Liberty and civilization are only fragments of rights wrung from the strong hands of wealth and book learning.
[ترجمه ترگمان]آزادی و تمدن تنها بخش هایی از حقوق است که از دستان قوی ثروت و دانش کتاب به دست می آیند
[ترجمه گوگل]آزادی و تمدن تنها بخش هایی از حقوق است که از دست قوی ثروت و یادگیری کتاب برداشته می شود

7. The old man wrung the soldier's hands.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد دست سرباز را فشرد
[ترجمه گوگل]پیر مرد دستان سرباز را بریده بود

8. She wrung out the shirt and hung it out to dry.
[ترجمه ترگمان]پیراهنش را پاره کرد و آن را بیرون کشید تا خشک شود
[ترجمه گوگل]او پیراهن را خم کرد و آن را خشک کرد

9. He wrung the clothes before putting them on the line to dry.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه آن ها را روی خط خشک کند، لباس ها را به هم فشرد
[ترجمه گوگل]او لباسها را قبل از قرار دادن آنها روی خط خشک کرد

10. She wrung the wet clothes.
[ترجمه ترگمان]لباس های خیس را به هم فشرد
[ترجمه گوگل]او لباس های مرطوب را خرد کرد

11. After working so long,he was quite wrung out.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه مدت کار، کام لا از هم جدا شد
[ترجمه گوگل]پس از مدتها کار بسیار سخت شد

12. The unspeakable anguish wrung his heart.
[ترجمه ترگمان]اندوه ناگفتنی قلبش را فشرده بود
[ترجمه گوگل]درد ناخوشایند قلبش را بریده بود

13. Sally wrung out the socks and hung them on the towel rack.
[ترجمه ترگمان]سلی جوراب ها را بیرون کشید و روی قفسه حوله ای آویزان کرد
[ترجمه گوگل]سلی جوراب ها را برداشت و آنها را روی صندلی حوله گذاشت

14. Not when they wrung out sheets so tight the rinse water ran back up their arms.
[ترجمه ترگمان]نه وقتی که ملافه ها را چنان تنگ کردند که آب شسته شد
[ترجمه گوگل]نه زمانی که ورقها را به سختی کشیدند، آب شستشو از پشت بازویشان بالا میرفت

15. Antoinette wrung her hands inside her daughter's clasp.
[ترجمه ترگمان]آنتوانت دست ها را به هم فشرد
[ترجمه گوگل]آنتوانت دستان خود را در آغوش دخترش بریده است

16. Still, she wrung the dripping, salted cabbage until her wrinkled hands stung from the brine.
[ترجمه ترگمان]همچنان که دست های چروکیده اش را از آب نمک پر کرده بود، کلم را به هم فشرد
[ترجمه گوگل]با این حال، او کلسترول را از چشمه، کلم برداشت، تا زمانی که دستهای چین و چروک خود را از آب نمک جدا نکرد


کلمات دیگر: