کلمه جو
صفحه اصلی

thumbtack


معنی : پونز، با پونز محکم کردن، پونز زدن به
معانی دیگر : پونز، پونز زدن به، با پونز محکم کردن

انگلیسی به فارسی

پونز، پونز زدن به، با پونز محکم کردن


ضربه محکم و ناگهانی، پونز، با پونز محکم کردن، پونز زدن به


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large-headed tack that can be pressed into place with a thumb, as into wood or cork.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: thumbtacks, thumbtacking, thumbtacked
• : تعریف: to attach or post with one or more thumbtacks.
مشابه: tack

• flat-headed pin for driving in with the thumb
a thumbtack is the same as a drawing pin; used in american english.

مترادف و متضاد

پونز (اسم)
tack, drawing pin, thumbtack

با پونز محکم کردن (فعل)
thumbtack

پونز زدن به (فعل)
thumbtack

جملات نمونه

1. I press the thumbtack into the board with thumb.
[ترجمه ترگمان]the را با شست روی تخته فشار می دهم
[ترجمه گوگل]من با انگشت شست دستم را به سمت هیئت مدیره فشار می دهم

2. He thumbtacked the picture of landscape to the wall.
[ترجمه ترگمان]تصویر مناظر را به دیوار می چسباند
[ترجمه گوگل]او تصویر چشم انداز به دیوار را به تصویر کشید

3. He thumbtacked the picture to the wall.
[ترجمه ترگمان]تصویر را روی دیوار گذاشت
[ترجمه گوگل]او تصویر را به دیوار رها کرد

4. The note is written in Magic Marker and thumb-tacked to her apartment door.
[ترجمه ترگمان]این یادداشت در اثر انگشت و انگشت شصت و انگشت روی در اتاقش نوشته شده
[ترجمه گوگل]یادداشت در نشانگر سحر و جادو نوشته شده است و به سمت درب آپارتمانش شستشو داده شده است

5. He affixed the postcard to the wall a thumbtack and then and continued translating Richthofen's China.
[ترجمه ترگمان]او کارت پستالی را روی دیوار نصب کرد و سپس به ترجمه \" Richthofen's China (Richthofen)ادامه داد
[ترجمه گوگل]او کارت پستال را به دیوار نصب کرد و سپس آن را ادامه داد و ترجمه 'ریختوفن چین' را ادامه داد

6. The thumbtack pricked his index finger.
[ترجمه ترگمان]گتسبی انگشت اشاره اش را فرو کرد
[ترجمه گوگل]انگشت دست خود را به انگشت اشاره کرد

7. With nearly ideal thumbtack ambiguity function these kinds of waveforms possess the property of low Probability of Interlept (LPI).
[ترجمه ترگمان]با نزدیک شدن به یک تابع ابهام thumbtack ایده آل این انواع شکل موج دارای ویژگی احتمال پایین of (LPI)هستند
[ترجمه گوگل]با استفاده از تابع ابهام تقریبی ایده آل، این نوع از شکل موج دارای ویژگی کم احتمال Interlept (LPI) است

8. I worry that Microsoft is introducing Thumbtack at a bad time.
[ترجمه ترگمان]من نگران این هستم که (مایکروسافت)در حال معرفی thumbtack در زمان بد است
[ترجمه گوگل]من نگران هستم که مایکروسافت Thumbtack را در زمان بدی معرفی کند

9. He pinned up the notice with a thumbtack.
[ترجمه ترگمان]با a بر سر او سنجاق زد
[ترجمه گوگل]او با یک ضربه محکم و ناگهانی اعلام کرد

10. " Ouch! " cried the principal. " there is a thumbtack in this chair. "
[ترجمه ترگمان]آخ! مدیر مدرسه فریاد کشید: \" در این صندلی a وجود دارد \"
[ترجمه گوگل]خب! گریه می کند در این صندلی یک انگشت شست وجود دارد '


کلمات دیگر: