1. He threw down the book and went out.
[ترجمه ترگمان]کتاب را پایین انداخت و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او کتاب را برداشت و رفت
2. They have thrown down the gauntlet to the PM by demanding a referendum.
[ترجمه ترگمان]آن ها با درخواست یک همه پرسی، مبارزه خود را به نخست وزیر محکوم کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها با درخواست یک رفراندوم، دستگیره را به PM واگذار کردند
3. The soldiers threw down their arms.
[ترجمه ترگمان]سربازان دست هایشان را پایین انداختند
[ترجمه گوگل]سربازان سلاح های خود را انداختند
4. He was quick to take up the gauntlet thrown down by the opposition.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت به سوی مخالفان حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]او سریعا دستگیر شد و دستگیر شدگان توسط مخالفان
5. The regional parliament threw down a new challenge to the central authorities by passing a law allowing private ownership of businesses.
[ترجمه ترگمان]پارلمان منطقه ای با تصویب قانونی که اجازه مالکیت خصوصی کسب و کارها را می دهد، یک چالش جدید را به مقامات مرکزی پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]پارلمان منطقه با تصویب یک قانون به مالکیت خصوصی کسب و کار، یک چالش جدید را به مقامات مرکزی برمی گزیند
6. Her clothes were thrown down just anyhow.
[ترجمه ترگمان]به هر حال لباس هایش را پایین انداخته بودند
[ترجمه گوگل]لباسهایش فقط به هر حال پرتاب شد
7. He has thrown down a good offer.
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد خوبی به او داده است
[ترجمه گوگل]او یک پیشنهاد خوب را رها کرده است
8. She relieved her feelings by throwing down her husband's books on the floor.
[ترجمه ترگمان]با پرت کردن کتاب های شوهرش روی زمین، احساساتش را تسکین می داد
[ترجمه گوگل]او احساسات خود را از بین بردن کتاب های همسرش بر روی زمین تسکین داد
9. Finally, they threw down the dictator.
[ترجمه ترگمان]بالاخره دیکتاتور را به زمین انداختند
[ترجمه گوگل]سرانجام، آنها دیکتاتور را انداختند
10. Sophia jumps up and throws down her knitting.
[ترجمه ترگمان]سوفیا پرید و بافتنی اش را به زمین پرت کرد
[ترجمه گوگل]سوفیا بالا می رود و بافتنش را می کشد
11. The slops she threw down sprinkled me all over.
[ترجمه ترگمان]ظرف غذایی که او به من داد همه چیز را برایم ریخت
[ترجمه گوگل]او می اندیشد که همه چیز به من خیره شده است
12. The body had been thrown down a disused mineshaft.
[ترجمه ترگمان] جسد رو به یه mineshaft متروکه فرستاده بودن
[ترجمه گوگل]بدن یک مین های شات منفجر شده بود
13. They plotted to throw down the government.
[ترجمه ترگمان]آن ها توطئه کردند تا دولت را سرنگون کنند
[ترجمه گوگل]آنها قصد داشتند دولت را تخریب کنند
14. The reactionary regime was thrown down by an armed uprising.
[ترجمه ترگمان]رژیم ارتجاعی براثر یک قیام مسلحانه به پایین پرتاب شد
[ترجمه گوگل]رژیم ارتجاعی توسط یک قیام مسلحانه کشته شد
15. Marion threw down the book in disgust.
[ترجمه ترگمان]ماریان کتاب را با تنفر به زمین انداخت
[ترجمه گوگل]ماریون کتاب را برهنه کرد