کلمه جو
صفحه اصلی

remonstrate


معنی : تعرض کردن، با تعرض و نکوهش گفتن
معانی دیگر : (با: with یا against) سرزنش کردن، نکوهش کردن، ملامت کردن، اعتراض کردن، (به طور نکوهش آمیز) گفتن، تعر­ کردن، با تعر­ و نکوهش گفتن

انگلیسی به فارسی

تعرض کردن، با تعرض و نکوهش گفتن


تحسین، تعرض کردن، با تعرض و نکوهش گفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: remonstrates, remonstrating, remonstrated
• : تعریف: to say in opposition, protest, or objection.
مترادف: protest
مشابه: argue, contend, object, oppugn

- "But what about our families?" he remonstrated.
[ترجمه ترگمان] \" اما خانواده ما چطور؟ او اعتراض کرد
[ترجمه گوگل] اما خانواده های ما چیست؟ او تجلیل کرد
- Another member of the council remonstrated that the issue was definitely NOT settled.
[ترجمه ترگمان] یکی دیگر از اعضای شورا اعتراض کرد که این مساله قطعا حل و فصل نشده است
[ترجمه گوگل] یکی دیگر از اعضای شورا این را تأیید کرد که مسئله قطعا حل نشده است
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: remonstrative (adj.), remonstratingly (adv.), remonstratively (adv.), remonstration (n.), remonstrator (n.)
• : تعریف: to object, complain, or protest, esp. by giving reasons.
مترادف: argue, expostulate, object, protest
مشابه: bitch, complain, contend, demur, dissent

- The neighbors remonstrated with the new tenants about their parties.
[ترجمه ترگمان] همسایگان به tenants جدید درباره their اعتراض کردند
[ترجمه گوگل] همسایگان با مستاجرین جدید در مورد احزاب خود تجدید نظر کردند
- The two countries have been remonstrating with each other over the border for decades.
[ترجمه ترگمان] این دو کشور چندین دهه است که در کنار یکدیگر قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل] این دو کشور طی دهه های گذشته با یکدیگر همکاری کردند

• express objection, make a statement of protest; prove, demonstrate (archaic)
if you remonstrate with someone, you protest to them about a situation or about their behaviour and try to get it changed or stopped; a formal word.

مترادف و متضاد

تعرض کردن (فعل)
attack, harass, remonstrate

با تعرض و نکوهش گفتن (فعل)
remonstrate

argue against


Synonyms: animadvert, blame, censure, challenge, combat, complain, criticize, decry, demur, deprecate, disapprove, disparage, dispute, dissent, except, expostulate, fight, find fault, frown upon, inveigh, kick, nag, object, oppose, pick at, protest, rain, recriminate, resist, scold, sound off, take exception, take issue, withstand


Antonyms: agree, concede, give in


جملات نمونه

1. to remonstrate against cruelty to animals
علیه ظلم به حیوانات اعتراض کردن

2. I went to the boss to remonstrate against the new rules.
[ترجمه ترگمان]من رفتم پیش رئیس تا قوانین جدید رو سرزنش کنم
[ترجمه گوگل]من به رئیس رفتم تا بر قوانین جدید مقاومت کنم

3. I jumped in the car and went to remonstrate.
[ترجمه ترگمان]پریدم تو ماشین و رفتم
[ترجمه گوگل]من در ماشین پریدم و رفتم به تحسین

4. I went to the farm to remonstrate with the farmer.
[ترجمه ترگمان]من به مزرعه رفتم تا با کشاورز اعتراض کنم
[ترجمه گوگل]من به مزرعه رفتم تا کشاورز را تحسین کنم

5. He turned angrily to remonstrate with Tommy, only to see a rat the size of a rabbit lying between his legs.
[ترجمه ترگمان]او با عصبانیت برگشت تا با تامی رو به رو شود و فقط یک موش را ببیند که به اندازه یک خرگوش بین پاهایش قرار دارد
[ترجمه گوگل]او به شدت به تامی انتقاد کرد، فقط برای دیدن موش اندازه خرگوش دروغ گفتن بین پاها

6. We'd open our mouths to remonstrate. He'd toddle off.
[ترجمه ترگمان]ما دهانشان را برای سرزنش باز می کردیم دستش را دور می کند
[ترجمه گوگل]ما دهانمان را بازتولید خواهیم کرد او می خندد

7. He went to the manager to remonstrate.
[ترجمه ترگمان]به سمت مدیر رفت تا اعتراض کند
[ترجمه گوگل]او برای مدافع شدن به مدیر رفت

8. I don't remonstrate, I simply answer you.
[ترجمه ترگمان]من اعتراض نمی کنم، فقط به تو جواب می دهم
[ترجمه گوگل]من اصرار نمیکنم، به سادگی به شما پاسخ میدهم

9. Did you not remonstrate against such infamy?
[ترجمه ترگمان]آیا شما را سرزنش نکردید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در برابر چنین بدبختی اصرار نکردید؟

10. And did you not remonstrate against such infamy?
[ترجمه ترگمان]و شما چرا او را سرزنش نکردید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در برابر چنین بدبختی مقاومت نمیکردید؟

11. So please don't remonstrate; in talking about it you have me at a disadvantage.
[ترجمه ترگمان]بنابراین اعتراض نکن، چون در این مورد با من حرف می زنی به ضرر من است
[ترجمه گوگل]پس لطفا اصرار نکنید؛ در صحبت کردن در مورد آن شما من را در معرض خطر است

12. Who would want to remonstrate and argue with them?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می خواهد مخالفت کند و با آن ها بحث کند؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می خواهد با آنها مواظب باشیم و با آنها بحث کنیم؟

13. Miss Temple seemed to remonstrate.
[ترجمه ترگمان]دوشیزه تم پل اعتراض کرد
[ترجمه گوگل]خانم معبد به نظر می رسید تحریک

14. Or, if they did, they knew better than to remonstrate with the grim-faced man behind her.
[ترجمه ترگمان]یا اگر این کار را می کردند، آن ها بهتر از آن بودند که با آن چهره عبوس و عبوس پشت سرش اعتراض کنند
[ترجمه گوگل]یا اگر آنها انجام دادند، بهتر می دانستند که با مرد مضطرب پشت سر او مقاومت کنند

to remonstrate against cruelty to animals

علیه ظلم به حیوانات اعتراض کردن


I remonstrated with him concerning his dishonesty.

او را به خاطر عدم صداقت سرزنش کردم.


پیشنهاد کاربران

اعتراض کردن

to make objection while pleading


کلمات دیگر: