1. to repose oneself on a bed
(برای استراحت) در بستر قرار گرفتن
2. prayer for the repose of his soul
دعا برای آرامش روح او
3. she did not repose at all on the night of her father's death
شب فوت پدرش اصلا آرام نگرفت.
4. under these mountains repose vast quantities of raw materials
در زیر این کوه ها مقادیر عظیمی مواد خام قرار دارد.
5. it was difficult to repose a man who had been shot
آرام کردن مردی که گلوله خورده بود دشوار بود.
6. the volcano was in repose
آتشفشان غیرفعال بود.
7. what he needed was a good night's repose
او به یک شب خواب راحت نیاز داشت.
8. We repose a lot of hope in this project.
[ترجمه ترگمان]ما در این پروژه امید زیادی داریم
[ترجمه گوگل]ما امید زیادی در این پروژه صرف می کنیم
9. Her face is sad in repose.
[ترجمه ترگمان]چهره اش در آرامش غم انگیزی است
[ترجمه گوگل]صورتش غمگین است
10. The first rays of morning sun disturbed their repose.
[ترجمه ترگمان]نخستین پرتو آفتاب صبحگاهی، آرامش خود را به هم زد
[ترجمه گوگل]اولین اشعه خورشید صبح، رضایت آنها را مختل کرد
11. She went outside seeking a few moments of repose.
[ترجمه ترگمان]بیرون رفت تا چند لحظه استراحت کند
[ترجمه گوگل]او به دنبال چند لحظه سکوت بیرون رفت
12. Two skulls repose upon the same Worn pillow in their dusty mine.
[ترجمه ترگمان]دو جمجمه روی یک بالش فرسوده در معدن گرد و خاک گرفته بودند
[ترجمه گوگل]دو جمجمه بر روی همان بالش دمیده در معدن گرد و خاکی خود قرار دارند
13. The delightful sofa invites repose.
[ترجمه ترگمان]این مبل لذت بخش، آرامش را به خود دعوت می کند
[ترجمه گوگل]مبل بسیار لذت بخش دعوت می کند
14. His reactions caused him pleasure, fury, deep repose or inner peace.
[ترجمه ترگمان]واکنش های او باعث خرسندی و آرامش و آرامش روحی و آرامش روحی او شده بود
[ترجمه گوگل]واکنش او موجب لذت، خشم، عمیق و آرامش درونی او شد
15. In repose, she showed still the strain she had been under, but it was otherwise a new Daisy.
[ترجمه ترگمان]در آرامش، هنوز فشاری را که به زیر آمده بود نشان می داد، اما در غیر این صورت دی زی جدید بود
[ترجمه گوگل]در حالت تعلیق، او همچنان نشان داد که تحت فشار قرار گرفته است، اما در عوض دیزی جدید بود
16. They were not mighty faces, in just repose, or caught there purely, in serene rapture.
[ترجمه ترگمان]این همه، نه تنها، بلکه فقط استراحت می کردند و نه تنها، بلکه فقط در شور و جذبه بودند
[ترجمه گوگل]آنها چهره های قدرتمند نیستند، فقط در حالت خواب قرار دارند و یا صرفا در سرزمین بی سر و صدا می گیرند
17. Even the rare moments of repose were filled with plans.
[ترجمه ترگمان]حتی لحظات نادر استراحت نیز پر از نقشه بود
[ترجمه گوگل]حتی لحظاتی نادری از خواب هم با برنامه ها پر شده بود
18. Both men in repose looked austere and even severe.
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد در حال سکون و حتی خشن به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]هر دو مرد در حالت خواب راحت و حیرت زده اند
19. Simplicity and repose are the qualities that measure the true value of any work of art. Frank Lloyd Wright
[ترجمه ترگمان]سادگی و راحتی، ویژگی هایی هستند که ارزش واقعی هر کار هنری را اندازه گیری می کنند فرانک لوید رایت
[ترجمه گوگل]سادگی و آرام بودن ویژگی هایی است که ارزش واقعی هر اثر هنری را اندازه گیری می کند فرانک لوید رایت