کلمه جو
صفحه اصلی

balloonist


بالون بر، هوانورد

انگلیسی به فارسی

بالونیست


انگلیسی به انگلیسی

• pilot of an air balloon

جملات نمونه

1. Two balloonists who ditched during the race were rescued by helicopter.
[ترجمه ترگمان]دو balloonists که در طول مسابقه از یکدیگر جدا شدند با هلی کوپتر نجات یافتند
[ترجمه گوگل]دو بالون سوار که در طول مسابقه خندق می کردند با هلی کوپتر نجات یافتند

2. He's a keen balloonist.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی باهوشه
[ترجمه گوگل]او #39 ؛ یک بالونیست مشتاق است

3. The balloonists attained an altitude of 3000 feet.
[ترجمه ترگمان]The به ارتفاع ۳۰۰۰ متری دست یافتند
[ترجمه گوگل]بالون بازها به ارتفاع 3000 فوت رسیدند

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

5. The balloonist was forced to reroute his course to the south after Libya denied use of its airspace.
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه لیبی استفاده از حریم هوایی اش را انکار کرد، balloonist مجبور شد مسیر خود را به جنوب تغییر دهد
[ترجمه گوگل]بالونیست مجبور شد مسیر خود را به جنوب تغییر مسیر دهد و لیبی استفاده از حریم هوایی خود را رد کرد

6. The balloonist cheated death in spite of the storm.
[ترجمه ترگمان]The با وجود طوفان مرگ را فریب داد
[ترجمه گوگل]بالون فروش علیرغم طوفان ، مرگ را فریب داد

7. Round-the-world balloonist Bertrand Piccard is leading the project and intends to pilot the plane along with co-founder Andre Borschberg.
[ترجمه ترگمان]\"balloonist برتران Piccard\" در دور دنیا این پروژه را رهبری می کند و قصد دارد هواپیمایی را همراه با \"آندره Borschberg\" (آندره Borschberg)همراهی کند
[ترجمه گوگل]برتراند پیکارد ، بالون گرد جهان ، پروژه را هدایت می کند و قصد دارد به همراه آندره بورشبرگ ، بنیانگذار هواپیما ، هواپیما را خلبانی کند

8. And the clothing worn by a Japanese balloonist in nineteen ninety - four .
[ترجمه ترگمان]و لباسی که توسط یک balloonist ژاپنی در هزار و نهصد و نود و چهار پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]و لباسی که نوزده و چهار لباس توسط یک بالون باز ژاپنی پوشیده است

9. The first parachute was built by a French balloonist, Jean Pierre Francois Blanchard.
[ترجمه ترگمان]Francois Francois، ژان پیر Blanchard، گفت که نخستین چترنجات از طریق یک balloonist فرانسوی ساخته شد
[ترجمه گوگل]اولین چتر نجات توسط یک بالون ساز فرانسوی ، ژان پیر فرانسوا بلانچارد ساخته شد

10. The balloonist received a rude welcome.
[ترجمه ترگمان] خانواده \"balloonist\" یه خوشامد rude دریافت کردن
[ترجمه گوگل]بادکنک مورد استقبال بی ادبانه قرار گرفت

11. In the next five years he made about forty ascents as a professional balloonist.
[ترجمه ترگمان]در پنج سال بعد در حدود چهل صعود به عنوان یک balloonist حرفه ای به عمل آورد
[ترجمه گوگل]در پنج سال آینده او به عنوان یک بالون ساز حرفه ای حدود چهل صعود انجام داد

12. For several years weatherman Paul Damari has been operating an independent weather service for balloonists.
[ترجمه ترگمان]پل Paul چندین سال است که در حال اجرای یک سرویس هواشناسی مستقل برای balloonists است
[ترجمه گوگل]چندین سال است که پل داماری هواساز یک سرویس آب و هوایی مستقل را برای بالون سواران اجرا می کند


کلمات دیگر: