کلمه جو
صفحه اصلی

womanish


معنی : زن صفت، زنانه، مربوط به زن یا زنان
معانی دیگر : زن وار

انگلیسی به فارسی

زنصفت، زنانه، مربوط به زن یا زنان


زنانه، زن صفت، مربوط به زن یا زنان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: womanishly (adv.), womanishness (n.)
• : تعریف: characteristic of or suitable for a woman; feminine or effeminate.
متضاد: manly
مشابه: effeminate, feminine

• feminine, having female qualities
if someone describes a man as womanish, they mean he behaves in a weak or emotional manner, or looks rather like a woman; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

زن صفت (صفت)
effeminate, ladylike, woman, womanish, womanlike

زنانه (صفت)
female, womanish, womanlike, womanly, wifely

مربوط به زن یا زنان (صفت)
womanish

جملات نمونه

1. He has a rather womanish manner.
[ترجمه ترگمان]رفتار نسبتا زنانه دارد
[ترجمه گوگل]او شیوه ای نسبتا زنانه دارد

2. Have you seen that womanish man? He's a queen.
[ترجمه ترگمان]این مرد دهاتی را دیدی؟ او یک ملکه است
[ترجمه گوگل]آیا مردی زنی را دیده اید؟ او ملکه است

3. He has a womanish manner.
[ترجمه ترگمان]رفتار زنانه دارد
[ترجمه گوگل]او یک شیوه زنانه دارد

4. Posi has the most womanish ability to choose the worst moments to disrupt a man's thoughts - usually with something trivial.
[ترجمه ترگمان]posi توانایی زنان برای انتخاب بدترین لحظات برای مختل کردن افکار یک مرد را دارد - معمولا با یک چیز بی اهمیت
[ترجمه گوگل]Posi دارای توانایی زنانه ترین گزینه های بدترین لحظات برای از بین بردن افکار مرد است - معمولا با چیزی بی اهمیت

5. Burden thought him a weak womanish fool, despising his red eyes and the muscle that twitched in his cheek.
[ترجمه ترگمان]محموله او را یک احمق دهاتی ضعیف می پنداشت و چشمان سرخش را تحقیر می کرد و عضله گونه او را تحقیر می کرد
[ترجمه گوگل]بارها او را یک احمق ضعیف زنانه می دانست، چشم های قرمز و عضلاتش را که در شکمش تکان می خورد نادیده می گرفت

6. But the profane and old - womanish myths refuse, and exercise yourself unto godliness.
[ترجمه ترگمان]اما افسانه های کفرآمیز و old از این کار سر باز می زنند و خود را به سوی godliness هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]اما اسطوره های غریبه و قدیمی - زنانه امتناع می ورزند و خود را به خدعه ی خود می آموزند

7. He told me that I was a womanish sentimentalist, and would never do for business life.
[ترجمه ترگمان]به من گفت که من آدم حساسی هستم و هرگز برای زندگی کاری نمی کنم
[ترجمه گوگل]او به من گفت که من عاشق زن ستیزی هستم و هرگز برای زندگی کاری نمی کنم

8. But the profane and old - womanish myths refuse, and exercise yourself godliness.
[ترجمه ترگمان]اما افسانه های کفرآمیز و old از این کار سر باز می زنند و خود را در معرض خطر قرار می دهند
[ترجمه گوگل]اما اسطوره های غریبه و قدیمی - زنانه امتناع می ورزند و خود را خیرخواهی می کنند

9. He considered it womanish and impractical.
[ترجمه ترگمان]او آن را زنانه و غیرعملی می دانست
[ترجمه گوگل]او آن را زنانگی و غیر عملی دانسته است

10. Your tears are womanish.
[ترجمه ترگمان]اشک های تو زنانه هستند
[ترجمه گوگل]اشک شما زنان است

11. His face was girlishly pretty, with a sort of womanish frivolity in his look.
[ترجمه ترگمان]صورت او چون دختران جوان و زیبا بود و یک نوع سبک سری زنانه در چهره اش دیده می شد
[ترجمه گوگل]چهره او بسیار زیبا بود، با نوعی غفلت زنانه در نگاه او

12. Niobe sneers at Leto, the mother of Apollo and Artemis, for having a mannish daughter and a womanish son.
[ترجمه ترگمان]Niobe Niobe و Leto، مادر آپولو و آرتمس برای داشتن یک دختر mannish و یک پسر دهاتی
[ترجمه گوگل]نایب در لتو، مادر آپولو و آرتمیس، به خاطر داشتن یک دختر مونیز و یک پسر زنانه، سرزنش می کند


کلمات دیگر: