1. Writing proved to be more remunerative than teaching.
[ترجمه ترگمان]نوشتن ثابت شد که remunerative از تدریس است
[ترجمه گوگل]نوشتن نشان داد که نسبت به تدریس شایسته تر است
2. A doctor advised her to seek remunerative employment.
[ترجمه ترگمان]یک پزشک به او توصیه کرد که به دنبال شغل پردرآمد باشد
[ترجمه گوگل]یک پزشک به او توصیه کرد که به دنبال استخدام درآمدزا باشد
3. Charity work is not very remunerative.
[ترجمه ترگمان]کار خیریه خیلی remunerative نیست
[ترجمه گوگل]کار خیریه بسیار سودآور نیست
4. I should have thought veterinary surgery was reasonably remunerative.
[ترجمه ترگمان]من باید فکر می کردم که این عمل به نحو منطقی پاداشی است
[ترجمه گوگل]من باید فکر کرده بود جراحی دامپزشکی به اندازه کافی قابل پرداخت بود
5. It could have been quite remunerative.
[ترجمه ترگمان]ممکن بود پاداشی در کار باشد
[ترجمه گوگل]این میتواند کاملا سودمند باشد
6. Only when work is optional, highly remunerative, or competitive with male labor does it threaten ideal motherhood.
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که کار اختیاری است، شدیدا پاداشی است، یا رقابت با نیروی کار مرد می تواند مادر شدن ایده آل را تهدید کند
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که کار اختیاری، بسیار سودآور و یا رقابتی با کار مرد است، مادری مطلوب را تهدید می کند
7. Meirion desperately needed more remunerative work and was on the point of leaving his home town.
[ترجمه ترگمان]Meirion به شدت به کار remunerative نیاز داشت و می خواست شهر زادگاهش را ترک کند
[ترجمه گوگل]Meirion به شدت نیاز به کار بیشتر وظیفه داشت و در نهایت به ترک شهر محل اقامت خود رسید
8. Poverty arises because of the lack of remunerative and secure forms of employment.
[ترجمه ترگمان]فقر به دلیل عدم وجود اشکال مالی و امنیت شغلی ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]فقر به دلیل فقدان اشکال سودمند و امن اشتغال ایجاد می شود
9. He is in a very remunerative job.
[ترجمه ترگمان]او شغل بسیار remunerative دارد
[ترجمه گوگل]او در یک کار بسیار سودآور است
10. Is it necessary to decide between remunerative work and meaningful work?
[ترجمه ترگمان]آیا لازم است که بین کار و کار پر سود تصمیم بگیرید؟
[ترجمه گوگل]آیا لازم است بین کار پاداش و کار معنی داری تصمیم گیری شود؟
11. The most remunerative choice, you fear, may not be the most meaningful and the most satisfying.
[ترجمه ترگمان]با این حال، The گزینه ممکن است the و most ترین گزینه نباشد
[ترجمه گوگل]انتخاب پرطرفدار شما، شما ممکن است ترس نداشته باشید، مهمترین و رضایت بخش ترین باشد
12. An effective remunerative impellent mechanism can harmonize the target of managers with that of stock holders and make managers realize the enterprises maximized value.
[ترجمه ترگمان]یک مکانیزم impellent موثر می تواند هدف مدیران را با صاحبان سهام هماهنگ کند و باعث شود که مدیران ارزش شرکت را به حداکثر برسانند
[ترجمه گوگل]یک مکانیزم موثر موثر و سودمند می تواند هدف مدیران را با سهامداران هماهنگ کند و باعث شود مدیران ارزش شرکت را به حداکثر برسانند
13. He is prepared to make a living by accepting any remunerative chore.
[ترجمه ترگمان]او آماده است تا با پذیرفتن هر کار remunerative remunerative، زندگی کند
[ترجمه گوگل]او آماده پذیرش هرگونه کار خیرخواهانه است
14. But sometimes you can upgrade real estate by building a more remunerative type as permitted, or by going to city hall to get the land rezoned for a higher type of use .
[ترجمه ترگمان]اما گاهی اوقات شما می توانید با ساخت یک نوع remunerative و یا با رفتن به سالن شهرداری، املاک و مستغلات را به یک نوع کاربری بالاتر ارتقا دهید
[ترجمه گوگل]اما گاهی اوقات شما می توانید املاک و مستغلات را با ساختن نوع بازپرداخت بیشتر به عنوان مجاز، و یا رفتن به سالن شهر برای به دست آوردن زمین برای استفاده از نوع بالاتر استفاده کنید