کلمه جو
صفحه اصلی

remonstrance


معنی : اعتراض، تعرض، سرزنش، نکوهش
معانی دیگر : بازخواست، شکایت، ملامت، تعر­، مخالفت

انگلیسی به فارسی

سرزنش، نکوهش، تعرض، اعتراض، مخالفت


تجدید نظر، نکوهش، اعتراض، سرزنش، تعرض


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of protesting or objecting.
مشابه: demur, objection

- She announced her decision and abruptly left the room, leaving him no opportunity for remonstrance.
[ترجمه ترگمان] او تصمیمش را اعلام کرد و ناگهان از اتاق خارج شد و فرصتی برای سرزنش به او نداد
[ترجمه گوگل] او تصمیم خود را اعلام کرد و به تدریج اتاق را ترک کرد، و او را فرصتی برای تجدید نظر نداشت

(2) تعریف: an expression of protest or objection.
مشابه: demur, demurrer, protest

• expression of protest, statement of objection, statement of opposition
remonstrance is protest about a situation or a person's behaviour that you are trying to change or stop; a formal word.

مترادف و متضاد

اعتراض (اسم)
objection, animadversion, protest, defiance, protestation, exception, remonstrance

تعرض (اسم)
attack, offensive, disturbance, harassment, invasion, remonstrance

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

نکوهش (اسم)
reproof, criticism, remonstrance, remonstration

جملات نمونه

1. With this remonstrance, young Spitfire, whose real name was Susan Nipper, detached the child from her new friend by a wrench as if she were a tooth.
[ترجمه ترگمان]با این سرزنش، جوان spitfire که اسم واقعی او سوزان nipper بود، بچه را با آچار از دوست تازه اش جدا کرد
[ترجمه گوگل]با این اعتراض، Spitfire جوان، که نام واقعیش سوزان نپپر بود، کودک را از دوست جدیدش جدا کرد، به طوری که یک دندان بود

2. Sometimes Madame Magloire essayed a remonstrance in advance, but never at the time, nor afterwards.
[ترجمه ترگمان]گاهی مادام ماگلوار پیش از پیش ایراد می گرفت، اما نه در آن زمان و نه بعدا
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات مادام ملوئیر پیشاپیش تجدید نظر کرد، اما هرگز در آن زمان و نه بعد از آن

3. Mr. Abel needed no more remonstrance or persuasion.
[ترجمه ترگمان]آقای ابل تا اندازه ای به سرزنش و تشویق نیازی نداشت
[ترجمه گوگل]آقای آئول نیازی به تجدید نظر و اعتقاد نداشت

4. I eschewed upbraiding, I curtailed remonstrance.
[ترجمه ترگمان]از سرزنش کردن خودداری می کردم
[ترجمه گوگل]از فرار از من فرار کردم، تحریم را کاهش دادم

5. Mrs. Peniston was at the moment inaccessible to remonstrance.
[ترجمه ترگمان]خانم Peniston در حال حاضر در دسترس نبود
[ترجمه گوگل]خانم پینیستون در حال حاضر در دسترس نبودن است

6. She had abandoned all attempts at remonstrance with Thomas.
[ترجمه ترگمان]او تمام تلاش خود را با سر تا ماس از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او تمام تلاشی که برای تحقق توماس داشت، رها کرده بود

7. M. Morrel felt that further resistance or remonstrance was useless.
[ترجمه ترگمان]مسی و مو رل احساس کرد که مقاومت یا سرزنش بی فایده است
[ترجمه گوگل]مورولر معتقد بود که مقاومت بیشتر یا تجدیدنظر بی فایده است

8. Her breathing became lighter as the girl saw the success of her remonstrance.
[ترجمه ترگمان]وقتی دختر موفق شد به سرزنش او پی ببرد، تنفسش سبک تر شد
[ترجمه گوگل]نفسش سبک تر شد، چون دختر متوجه موفق شدنش شد

9. Twenty four bours'notice is the absolute most polite time frame for cancellation without remonstrance.
[ترجمه ترگمان]بیست و چهار اخطار bours یک چارچوب زمانی بسیار مودبانه برای لغو بدون اعتراض است
[ترجمه گوگل]بیست و چهار بوته نامی مطلقترین دوره زمانی نادرست برای لغو بدون تجدید نظر است

10. This time India has shown admirable forbearance. There has been remonstrance but no sabre-rattling.
[ترجمه ترگمان]این بار ایندیا خویشتن داری بسیار خوبی نسبت به او نشان داده است نه، نه، نه، نه، نه sabre، نه sabre
[ترجمه گوگل]این بار هند تحمل قابل تحمل نشان داده است اصرار وجود دارد، اما هیچ زرشکی وجود ندارد

11. To her amazement, he spoke not a word of remonstrance.
[ترجمه ترگمان]با کمال تعجب، با لحنی سرزنش آمیز حرف نزد
[ترجمه گوگل]به شگفتی او، یک کلمه اصرار نکرد

12. Mr. Woodhouse's peculiarities and fidgetiness were sometimes provoking him to a rational remonstrance or sharp retort equally ill-bestowed.
[ترجمه ترگمان]خصوصیات آقای وودهاس و fidgetiness گاهی او را به اعتراض منطقی یا بد تعبیر می کرد
[ترجمه گوگل]گاه اوقات او را وادار می کند تا او را به عقب نشینی عقلانی یا تضعیف شدید تقدیم کند

پیشنهاد کاربران

اعتراض
تعرض


کلمات دیگر: