1. Thrift is the philosopher’s stone.
[ترجمه ترگمان]Thrift سنگ فیلسوف است
[ترجمه گوگل]ثروت سنگی فیلسوف است
2. Thrift is good revenue.
[ترجمه ترگمان]Thrift درآمد خوبی دارد
[ترجمه گوگل]ثروت درآمد خوب است
3. Diligence and thrift made him a possessor of warm fortunes.
[ترجمه ترگمان]Diligence و thrift او را مالک ثروت گرم می کردند
[ترجمه گوگل]دقت و احتیاط او را به عنوان صاحب ثروت گرم ساخته است
4. Thrift is a great revenue.
[ترجمه پژمان] صرفه جویی یک درآمد عالی است.
[ترجمه ترگمان]درآمد زایی یک درآمد عالی است
[ترجمه گوگل]ثروت یک درآمد عالی است
5. Can we go thrift shopping?
[ترجمه پژمان] آیا می توانیم از فروشگاه لوازم دست دوم یا مستعمل خریداری کنیم
[ترجمه ترگمان]آیا ما می توانیم به خرید دست دوم برویم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما می توانیم خریداری کنیم؟
6. They were rightly praised for their thrift and enterprise.
[ترجمه ترگمان]آن ها به درستی به خاطر thrift و enterprise مورد تحسین قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها به راستی برای رفاه و سرمایه گذاری خود ستایش کردند
7. Industry and thrift lead to wealth.
[ترجمه ترگمان]صنعت و لوازم دست دوم به ثروت منتهی می شود
[ترجمه گوگل]صنعت و رفاه منجر به ثروت می شود
8. Give your old clothes away to a thrift shop.
[ترجمه پژمان] لباس های قدیمی خود را به مغازه ( فروشگاه ) لوازم دست دوم بدهید.
[ترجمه ترگمان] لباس های قدیمی - ت رو بده به یه مغازه دست دوم
[ترجمه گوگل]لباس های قدیمی خود را به فروشگاه مغازه می اندازید
9. He has the virtues of thrift and hard work.
[ترجمه ترگمان]او فضایل of و سخت کوشی را دارد
[ترجمه گوگل]او فضیلت و کار سختی دارد
10. For example, thrift, saving and economy were the traditional hallmarks of western cultures.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، صرفه جوئی، صرفه جوئی، و اقتصاد نشانه های سنتی فرهنگ های غربی بودند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، صرفه جویی، صرفه جویی و اقتصاد نشانه های سنتی فرهنگ های غربی بود
11. A good salesman could transform a shy, nervous thrift president into a maniacal gambler.
[ترجمه ترگمان]یک فروشنده خوب می تواند یک رئیس جمهور محجوب و خجول را تبدیل به یک قمارباز عجیب و غریب کند
[ترجمه گوگل]یک فروشنده خوب می تواند رئیس جمهور خجالتی و عصبی را به یک قهرمان هیجان انگیز تبدیل کند
12. For a thrift manager to make a thirty-year home loan, he had to accept a rate of interest of 10 percent.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه یک مدیر دست دوم وام سی و سی سال داشته باشد، باید نرخ بهره ۱۰ درصد را بپذیرد
[ترجمه گوگل]برای یک مدیر ثروتمند برای ایجاد یک وام خانه ی سی ساله، او مجبور بود نرخ بهره 10 درصد را بپذیرد
13. The big bank holding company said the thrift, based in Las Vegas, has $ 8 billion in assets.
[ترجمه ترگمان]شرکت بزرگ سهام بانک گفت که thrift، که در لاس وگاس ساخته شده است، ۸ میلیارد دلار سرمایه دارد
[ترجمه گوگل]شرکت سرمایه گذاری بزرگ بانکی اعلام کرد که سرمایه گذاری در لاس وگاس 8 میلیارد دلار دارایی دارد
14. Mrs Norris carries thrift to extremes.
[ترجمه ترگمان]خانم نوریس به افراط و تفریط می رود
[ترجمه گوگل]خانم نوریس در حال افراط و تفریط است
15. The thrift could make new mortgage loans at 14 percent while taking in money at 12 percent.
[ترجمه ترگمان]دست دوم فروشی می تواند وام های رهنی جدید را به میزان ۱۴ درصد به هنگام گرفتن پول در ۱۲ درصد پرداخت کند
[ترجمه گوگل]ریسک می تواند وام های جدید وام را با 14 درصد افزایش دهد در حالیکه 12 درصد پول را دریافت می کند