کلمه جو
صفحه اصلی

ballet dancer

انگلیسی به فارسی

رقصنده باله


انگلیسی به انگلیسی

• person who dances ballet (classical style of dance); ballerina (female ballet dancer)

جملات نمونه

1. I trained as a ballet dancer.
[ترجمه ترگمان]من به عنوان یه رقاص باله آموزش دیدم
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک رقاص باله آموزش دیدم

2. I wanted to be a ballet dancer when I was a child.
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه بودم می خواستم یه رقاص باله باشم
[ترجمه گوگل]من از کودکی دوست داشتم رقصنده باله باشم

3. She sort of floats around, like a ballet dancer.
[ترجمه ترگمان] مثل یه رقاص باله اینور و اونور می چرخه
[ترجمه گوگل]او به نوعی شناور است ، مثل یک رقصنده باله

4. I just can't see her as a ballet dancer.
[ترجمه ترگمان]فقط نمی توانم او را به عنوان یک رقاص باله ببینم
[ترجمه گوگل]من فقط نمی توانم #39 ؛ او را به عنوان یک رقاص باله ببینم

5. The ballet dancer is so graceful.
[ترجمه ترگمان]رقاص باله خیلی زیباست
[ترجمه گوگل]رقصنده باله بسیار برازنده است

6. She wants to be a ballet dancer .
[ترجمه ترگمان]اون می خواد یه رقاص باله باشه
[ترجمه گوگل]او می خواهد رقصنده باله شود

7. He had the lithe, athletic body of a ballet dancer.
[ترجمه ترگمان]او بدن نرم و ورزیده یک رقاصه باله داشت
[ترجمه گوگل]او دارای اندامی متناسب و ورزشکار از یک رقاص باله بود

8. He became like a male ballet dancer - a support to lift up his glamorous partner and help her turn beautiful pirouettes.
[ترجمه ترگمان]او به یک رقاص باله مرد تبدیل شد - یک پشتیبانی برای بلند کردن شریک پر زرق و برق و کمک به او برای تبدیل pirouettes زیبا
[ترجمه گوگل]او مانند یک رقصنده باله مرد شد - تکیه گاهی برای بلند کردن شریک زندگی پر زرق و برق و کمک به او برای تبدیل پیروتوهای زیبا

9. With that performance, her meteoric rise from ballet dancer to actress was complete.
[ترجمه ترگمان]با این نمایش، طلوع خورشید از رقاص باله به بازیگر کامل شد
[ترجمه گوگل]با این اجرا ، افزایش شهابی او از رقصنده باله به بازیگر زن کامل شد

10. Poor Brady, a ballet dancer in a bearpit.
[ترجمه ترگمان] بردی \"بیچاره، یه رقاص باله تو\" bearpit
[ترجمه گوگل]بیچاره بردی ، رقصنده باله در یک گودال

11. I can't picture Jay as a ballet dancer.
[ترجمه ترگمان]نمیتونم جای \"جی\" رو به عنوان یه رقاص باله تصور کنم
[ترجمه گوگل]نمی توانم #39 ؛ جی را به عنوان یک رقاص باله تصور کنم

12. A ballet dancer who does not practise every day loses a lot of skill, as does a musician.
[ترجمه ترگمان]یک رقاصه باله که هر روز تمرین نمی کند مهارت زیادی را از دست می دهد، درست مثل یک موسیقی دان
[ترجمه گوگل]یک رقاص باله که هر روز تمرین نمی کند ، مانند یک نوازنده مهارت زیادی را از دست می دهد

13. Caroline had been a ballet dancer in her youth.
[ترجمه ترگمان]کارولین در جوانی یک رقاص باله بود
[ترجمه گوگل]کارولین در جوانی رقصنده باله بود

14. A small bronze statue of a ballet dancer was sold for £70500 in an auction at Sotheby's in London.
[ترجمه ترگمان]یک مجسمه برنزی کوچک از یک رقاص باله برای ۷۰۵۰۰ پوند در حراج در s در لندن فروخته شد
[ترجمه گوگل]یک مجسمه برنز کوچک از یک رقصنده باله در حراجی در Sotheby #39 در لندن به قیمت 70500 پوند فروخته شد

15. The ballet dancer, Rudolph Nureyev, died at the age of fifty four.
[ترجمه ترگمان]رقصنده باله، رادولف Nureyev، در سن پنجاه و چهار سالگی درگذشت
[ترجمه گوگل]رودولف نوری یف ، رقاص باله ، در سن پنجاه و چهار سالگی درگذشت


کلمات دیگر: