کلمه جو
صفحه اصلی

secretion


معنی : ترشح، دفع، تراوش، اختفا، پنهان سازی
معانی دیگر : نهان سازی، مخفی سازی، نهفتگری

انگلیسی به فارسی

تراوش، ترشح، دفع، پنهان سازی، اختفا


ترشح، تراوش، دفع، پنهان سازی، اختفا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process, in a cell or gland, of separating or generating a fluid or other substance from body cells or fluids and then releasing it into the body's system.

(2) تعریف: a substance so created and released.

• discharge, excretion; act of discharging or excreting; act of hiding, concealment

مترادف و متضاد

ترشح (اسم)
discharge, spatter, spray, sprinkle, leak, leakage, secretion, transpiration, transudation, splutter

دفع (اسم)
repulsion, rebuff, rebuttal, repercussion, repulse, expulsion, exclusion, secretion, ejectment, excretion, propulsion, voidance

تراوش (اسم)
permeation, leak, leakage, secretion, gush, exudation, transudation

اختفا (اسم)
secretion, secrecy, hide-out

پنهان سازی (اسم)
irony, wrap, secretion

جملات نمونه

1. The excessive secretion of gastric juices in the gut causes ulcers.
[ترجمه ترگمان]ترشح بیش از حد عصاره معده در روده باعث زخم معده می شود
[ترجمه گوگل]ترشح بیش از حد آب های معده در روده باعث زخم می شود

2. Jejunal secretion is, however, known to occasionally occur in healthy subjects.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ترشح Jejunal معمولا در موضوعات سالم رخ می دهد
[ترجمه گوگل]با این وجود، ترشح ژیونال، گاهی اوقات در افراد سالم رخ می دهد

3. In the case of pancreatic secretion, stimulation of bicarbonate but not protein output was observed.
[ترجمه ترگمان]در مورد ترشح لوزالمعده، تحریک جوش شیرین، اما خروجی پروتیین مشاهده نشد
[ترجمه گوگل]در مورد ترشح پانکراس، تحریک بی کربنات، اما خروجی پروتئین مشاهده شد

4. The timing of active hydrogen ion secretion, however, remains unknown.
[ترجمه ترگمان]با این حال زمان ترشح فعال یون هیدروژن، ناشناخته باقی می ماند
[ترجمه گوگل]با این حال زمان بندی ترشح یون های فعال هیدروژن ناشناخته است

5. The secretion of these hormonal peptides, particularly from the colon, is therefore likely to entail other mechanisms.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ترشح این پپتیدهای هورمونی، به خصوص از روده، به احتمال زیاد منجر به مکانیزم های دیگری می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین ترشح این پپتیدهای هورمونی، به ویژه از روده بزرگ، احتمالا باعث می شود که مکانیزم دیگری پیدا شود

6. For gastric acid secretion, basal serum gastrin was considered in addition to these three variables.
[ترجمه ترگمان]برای ترشح اسید معده، gastrin سرم basal به علاوه این سه متغیر در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]برای ترشح اسید معده، گاسترین سرم Basal علاوه بر این سه متغیر در نظر گرفته شد

7. Excessive secretion of aldosterone will increase renal tubular reabsorption of sodium, therefore, decrease the loss of sodium in the urine.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل ترشح بیش از حد aldosterone باعث افزایش مصرف سدیم در ادرار می شود، بنابراین کاهش سدیم در ادرار را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]ترشح بیش از حد آلدوسترون باعث افزایش جذب سدیم کلیه می شود، بنابراین کاهش میزان سدیم در ادرار کاهش می یابد

8. Both drugs significantly reduced fluid secretion or increased fluid absorption.
[ترجمه ترگمان]هر دو داروها به طور قابل توجهی ترشح مایع را کاهش داده یا جذب مایع را افزایش داده اند
[ترجمه گوگل]هر دو دارو به طور قابل توجهی ترشح مایع یا افزایش جذب مایع را کاهش دادند

9. Continued secretion of cations into gastrointestinal fluids may therefore be important in influencing the absorption of dietary trace metals.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ادامه ترشح کاتیون ها در مایعات معده و روده ممکن است در تاثیر گذاری بر جذب فلزات رد غذایی از اهمیت بالایی برخوردار باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین ترشح کاتیون ها به مایعات دستگاه گوارش ممکن است در تأثیر جذب فلزات ردیابی مهم باشد

10. Intrajejunal administration of beer also stimulated acid secretion, although the response was less than that to intragastrically infused beet.
[ترجمه ترگمان]مدیریت Intrajejunal آبجو نیز ترشح اسید را تحریک کرد، اگر چه پاسخ آن کم تر از مقدار آن به چغندر قند بود
[ترجمه گوگل]تجویز داخل جراحی آبجو نیز ترشح اسید را تحریک می کند، هرچند پاسخ کمتر از چغندرقند است

11. To overcome this problem we have measured gastrin mediated acid secretion after the intravenous infusion of gastrin releasing peptide.
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر این مشکل، ما پس از تزریق وریدی نانوذرات آزاد شده پپتید mediated mediated را اندازه گیری کردیم
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر این مشکل، بعد از تزریق داخل وریدی پپتید آزاد شده از گاسترین، ترشح اسید گاستریین را اندازه گیری می کنیم

12. There was a positive correlation between the number of months elapsed since a patient's most recent attack and amylase secretion.
[ترجمه ترگمان]همبستگی مثبت بین تعداد ماه ها از زمان آخرین حمله بیمار و ترشح amylase وجود داشت
[ترجمه گوگل]همبستگی مثبت بین تعداد ماههایی که از زمان اخیر حمله اخیر بیمار و ترشح آمیلاز وجود داشته است، وجود دارد

13. Experiments were therefore designed to try to show the existence of bicarbonate secretion by the normal human oesophagus.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آزمایش ها برای نشان دادن ترشح جوش شیرین توسط مری طبیعی انسان طراحی شد
[ترجمه گوگل]بنابراین، آزمایش ها به منظور بررسی وجود ترشح بی کربنات توسط مریض طبیعی انسان طراحی شده است

14. This is shown clinically by the decrease or total loss of secretion of the affected glands.
[ترجمه ترگمان]این به طور بالینی با کاهش یا کاهش کلی ترشح غدد آسیب دیده نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]این به صورت بالینی با کاهش یا کاهش کل ترشح غدد آسیب دیده نشان داده شده است

پیشنهاد کاربران

تراوش - ترشح

ترشح ( n )
Vaginal Secretions : ترشحات واژنی

secretion ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: ترشح
تعریف: 1. فرایندی که در آن برخی یاخته‏ها و غده‏ها موادی با اثر کاراندام‏شناختی خاص تولید می‏کنند و با پخش مستقیم یا ازطریق مجرایی آنها را به بیرون می‏رانند|||2. ماده‏ای با اثر کاراندام‏شناختی خاص که برخی یاخته‏ها و غده‏ها تولید و خارج می‏کنند


کلمات دیگر: