کلمه جو
صفحه اصلی

witting


معنی : ذکاوت، قضاوت، هوش، اطلاعات، معلومات، دانش، تعمد، قصدی
معانی دیگر : عمدی، خودخواسته، از روی قصد، تعمدی، آگاهانه، بیشتر در جمع معلومات

انگلیسی به فارسی

(بیشتر در جمع) معلومات، دانش، ذکاوت، هوش، قضاوت،اطلاعات، تعمد، قصدی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: wittingly (adv.)
(1) تعریف: knowing or aware.
متضاد: unwitting
مشابه: knowing

- a witting participant in the crime
[ترجمه ترگمان] یکی از شرکت کنندگان در جنایت
[ترجمه گوگل] یکی از شرکت کنندگان در جرم و جنایت

(2) تعریف: done knowingly or willfully; deliberate; intended.
متضاد: unwitting
مشابه: knowing, willful

- a witting omission
[ترجمه ترگمان] حذف یک قلم
[ترجمه گوگل] یک بی حادثه

• knowledge; news (british)
knowing, aware; deliberate

مترادف و متضاد

ذکاوت (اسم)
intelligence, sagacity, acuteness, brain, esprit, witting

قضاوت (اسم)
witting, sentence, adjudication, verdict, judgeship, view

هوش (اسم)
sense, understanding, intelligence, sagacity, brain, esprit, witting, ingenuity, headpiece, intellect, wit, mother wit

اطلاعات (اسم)
information, witting, data

معلومات (اسم)
information, witting

دانش (اسم)
knowledge, learning, witting, letter, scholarship, wisdom, science, kenning, lore

تعمد (اسم)
witting

قصدی (صفت)
witting, prepense, intentional

جملات نمونه

1. All the wit in the world is not in one head.
[ترجمه ترگمان]تمام هوش و ذکاوت در دنیا در یک سر نیست
[ترجمه گوگل]همه عجیب و غریب در جهان در یک سر نیست

2. I am not only witty in myself, but the cause that wit is in other men.
[ترجمه ترگمان]من تنها شوخی نمی کنم، بلکه علتش این است که عقل در مردان دیگر است
[ترجمه گوگل]من نه تنها خودم را شوخی می کنم، بلکه علت آن هم در مردان دیگر است

3. He is wise that hath wit enough for his own affairs.
[ترجمه ترگمان]او عاقل است که عقل خود را به اندازه کافی برای کاره ای خود دارد
[ترجمه گوگل]او عاقلانه است که برای امور خود به اندازه کافی کار می کند

4. As empty vessels make the loudest sound, so they that have least wit are the greatest babblers.
[ترجمه ترگمان]همانطور که رگ های خالی بلندترین صدا را می سازند، بنابراین آن ها حداقل wit هستند
[ترجمه گوگل]به عنوان عروق خالی، صدای بلند را می سازند، به طوری که کسانی که حداقل عجیب و غریب بزرگترین babblers هستند

5. Brevity is the soul of wit.
[ترجمه ترگمان]brevity روح بذله گویی است
[ترجمه گوگل]اختصار روح شوخ طبعی است

6. Sloth turneth the edge of wit.
[ترجمه ترگمان]غذا تنبل، لبه تیز هوش
[ترجمه گوگل]لاغر لبه آهسته می کند

7. Love makes a wit of the fool.
[ترجمه ترگمان]عشق با عقل جور در می آید
[ترجمه گوگل]عشق عاقلانه احمقانه است

8. Idleness turns the edge of wit.
[ترجمه ترگمان]Idleness لبه تیز هوش را بر می گرداند
[ترجمه گوگل]اشتیاق به لبه عقل می شود

9. When ale (or drink or wine) is in wit is out.
[ترجمه ترگمان]وقتی آبجو (یا نوشیدنی یا شراب)در هوش است
[ترجمه گوگل]هنگامی که آل (یا نوشیدنی یا شراب) در معرض است خارج است

10. Wit bought is better than wit taught.
[ترجمه ترگمان]هوشمندی، بهتر از زیرکی است که آموزش داده می شود
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی خریداری شده بهتر از عقل است

11. Wit once bought is worth twice taught.
[ترجمه ترگمان]Wit که یک بار خریداری می شود به دو برابر ارزش دارد
[ترجمه گوگل]عاقلانه خرید یکبار ارزش دو برابر تدریس می شود

12. Pen and ink is wit’s plough.
[ترجمه ترگمان]قلم و جوهر plough است
[ترجمه گوگل]قلم و جوهر، شخم زدن است

13. So many men (or heads) so many minds (or wits).
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردان (یا سر)بسیاری از ذهن ها (یا هوش)را دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردان (و یا سر) بسیاری از ذهن (یا عقل)

14. A fall into the pit, a gain in your wit.
[ترجمه ترگمان]سقوط در گودال، سودی در wit
[ترجمه گوگل]سقوط به گودال، افزایش در شوخ طبعی شما


کلمات دیگر: