کلمه جو
صفحه اصلی

reproduce


معنی : تکثیر کردن، دوباره ساختن، چاپ کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، باز عمل آوردن
معانی دیگر : دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر کردن، وستادن، هنگفتاندن، دوباره تولید کردن، باز فروردن، دوباره فرآوری کردن، (دوباره) در نظر مجسم کردن، (از راه حافظه یا تخیل) گذشته را تن مند یا زنده کردن، تکرار کردن

انگلیسی به فارسی

تکثیر کردن، چاپ کردن، دوباره ساختن


دوبار تولید کردن، باز عمل آوردن


تکثیر، دوباره ساختن، تکثیر کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، چاپ کردن، باز عمل آوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reproduces, reproducing, reproduced
(1) تعریف: to make a copy or duplicate of.
مشابه: copy, duplicate, imitate, manifold, mirror, replicate

- The furniture maker reproduced a chair made hundreds of years ago.
[ترجمه فریده] سازنده مبلمان، صندلی که صدهاسال قبل ساخته شده بودرا دوباره تولید کرد
[ترجمه ترگمان] سازندگان مبلمان یک صندلی را صدها سال پیش تولید کردند
[ترجمه گوگل] سازنده مبلمان صدها سال پیش یک صندلی را تولید کرد

(2) تعریف: to produce again.
مشابه: duplicate, regenerate

- Can you reproduce that sound you just made?
[ترجمه ترگمان] میتونی همچین صدایی تولید کنی؟
[ترجمه گوگل] آیا می توانید صدای شما را که درست کرده اید پخش کنید؟

(3) تعریف: to create (new plants or animals of the same kind) by means of a sexual or an asexual process.
مشابه: engender, propagate

(4) تعریف: to have a mental image of, or to bring to mind again.
مشابه: image, imagine
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: reproducible (adj.), reproducer (n.), reproducibility (n.)
(1) تعریف: to go through a process of copying, duplication, or reproduction.
مشابه: copy, replicate

- This design will reproduce well.
[ترجمه ترگمان] این طراحی به خوبی تولید خواهد شد
[ترجمه گوگل] این طرح خوب تولید خواهد شد

(2) تعریف: to create offspring.
مشابه: breed, increase, multiply, procreate, propagate

- Turtles reproduce by laying eggs.
[ترجمه ترگمان] Turtles با تخم گذاری تکثیر می شوند
[ترجمه گوگل] لاک پشت ها تخم های تخمگذار را تولید می کنند

• procreate, multiply, produce offspring; duplicate, copy; re-create, remake
if you reproduce something, you produce a copy of it.
when people, animals, or plants reproduce or reproduce themselves, they produce more of their own species.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دوباره ایجاد کردن، تکثیر کردن

مترادف و متضاد

Antonyms: abort, kill


make more copies of


تکثیر کردن (فعل)
increase, propagate, duplicate, multiply, reproduce, mimeograph

دوباره ساختن (فعل)
make over, rehabilitate, repeat, reproduce

چاپ کردن (فعل)
publish, reproduce, print

فرااوردن (فعل)
reproduce

دو بار تولید کردن (فعل)
reproduce

باز عمل آوردن (فعل)
reproduce

Synonyms: carbon, clone, copy, do again, dupe, duplicate, echo, emulate, engross, follow, imitate, knock off, manifold, match, mimeo, mimeograph, mirror, parallel, photocopy, photograph, photostat, pirate, portray, print, reawaken, recount, recreate, redo, reduplicate, reenact, reflect, relive, remake, repeat, replicate, represent, reprint, restamp, revive, stereotype, transcribe, type, Xerox


Antonyms: abort, destroy, stop


make something new; give birth


Synonyms: bear, beget, breed, engender, father, fecundate, generate, hatch, impregnate, mother, multiply, procreate, produce young, progenerate, proliferate, propagate, repopulate, sire, spawn


جملات نمونه

1. plants reproduce through pollination
گیاهان از راه گرده افشانی تولید مثل می کنند.

2. to reproduce a detail of a painting
بخشی از یک نقاشی را مجزا و بزرگ کردن

3. an animal that can reproduce a lost part of its body
جانوری که می تواند بخش از دست رفته ی بدن خود را دوباره ترمیم کند

4. These plants can reproduce sexually and asexually.
[ترجمه ترگمان]این گیاهان می توانند از نظر جنسی و جنسی تکثیر شوند
[ترجمه گوگل]این گیاهان می توانند به صورت جنسی و بی روح باز تولید شوند

5. I shall not try to reproduce the policemen's English.
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم انگلیسی پلیس ها را دوباره بازتولید کنم
[ترجمه گوگل]من سعی نکنم انگلیسی های پلیس را بازتولید کنم

6. The turtles return to the coast to reproduce.
[ترجمه ترگمان]لاک پشت ها به ساحل باز می گردند تا تولید مثل کنند
[ترجمه گوگل]لاک پشت ها به سواحل باز می گردند

7. This copier can reproduce colour photographs.
[ترجمه ترگمان]این copier می تواند عکس های رنگی تولید کند
[ترجمه گوگل]این کپی می تواند عکس های رنگی را پخش کند

8. It is illegal to reproduce these worksheets without permission from the publisher.
[ترجمه ترگمان]تکثیر این worksheets بدون اجازه ناشر غیر قانونی است
[ترجمه گوگل]غیر مجاز است که این نسخهها را بدون مجوز ناشر مجددا تولید کند

9. The movie makes no pretension to reproduce life.
[ترجمه ترگمان]این فیلم هیچ ادعایی برای تولید مثل ندارد
[ترجمه گوگل]فیلم هیچ تردیدی برای تولید زندگی ندارد

10. The cells are irradiated so that they cannot reproduce.
[ترجمه ترگمان]سلول ها تابیده می شوند طوری که نمی توانند تکثیر شوند
[ترجمه گوگل]سلول ها تابش می شوند تا بتوانند تولید کنند

11. They said the printing was too faint to reproduce well.
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که چاپ انقدر ضعیف بود که به خوبی تکثیر شود
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که چاپ بسیار ضعیف است تا خوب تولید شود

12. The machine can reproduce a key in two minutes.
[ترجمه ترگمان]ماشین می تواند در عرض دو دقیقه یک کلید تولید کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه می تواند یک کلید را در دو دقیقه پخش کند

13. If we can reproduce the form we have shown in the last couple of months we will be successful.
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانیم شکلی را دوباره بسازیم که در چند ماه اخیر نشان داده ایم، موفق خواهیم بود
[ترجمه گوگل]اگر ما بتوانیم فرم را که در چند ماه گذشته نشان داده شده بازتولید کنیم، موفق خواهیم بود

14. Unfortunately, he was never able to reproduce this level of performance in a competition.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، او هرگز قادر به تکثیر این سطح از عملکرد در یک رقابت نبود
[ترجمه گوگل]متاسفانه او هرگز قادر به تولید این سطح عملکرد در رقابت نبود

15. We obtained special permission to reproduce the book in our magazine.
[ترجمه ترگمان]ما اجازه خاصی به دست آوردیم تا این کتاب را در مجله مان تولید کنیم
[ترجمه گوگل]ما مجوز ویژه ای را برای تولید این کتاب در مجله ما به دست آوردیم

An animal that can reproduce a lost part of its body.

جانوری که می‌تواند بخش از دست‌رفته‌ی بدن خود را دوباره ترمیم کند.


Plants reproduce through pollination.

گیاهان از راه گرده‌افشانی تولید‌مثل می‌کنند.


a reproduced musical record

صفحه‌ی موسیقی تکثیر‌شده


the reproduction of exam questions

تکثیر پرسش‌های امتحانی


پیشنهاد کاربران

ریاضیات : دوباره نوشته شده - دوباره ایجاد شده

بازتولید

بازآفرینی

در مقالات: تصویر کردن یا تصویر شدن یک پدیده در شبیه سازی

بازنویسی

تولید مثل کردن

copy

بازبینی

این کلمه یه فعل هس پس باید به صورت فعل ترجمه شه. . . ینی باز تولید کردن. . باز افرینی کردن


کلمات دیگر: