کلمه جو
صفحه اصلی

balkan


وابسته به کشورهای بالکان و مردم و فرهنگ و زبان های آنها

انگلیسی به فارسی

بالکان


وابسته به کشورهای بالکان و مردم و فرهنگ و زبان‌های آنها


وابسته به کوه‌های بالکان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to the Balkan States or their peoples.

(2) تعریف: of or pertaining to the Balkan Peninsula.
اسم ( noun )
مشتقات: Balkanite (adj.), Balkanite (n.)
• : تعریف: (pl.) the Balkan States or the Balkan Peninsula (usu. prec. by the).

• native or resident of the balkan peninsula
the balkans, historic and geographic name of southeastern europe
of or pertaining to the balkan states; pertaining to the balkan peninsula; pertaining to the balkan mountains

جملات نمونه

1. The Balkan situation became a political and military quagmire.
[ترجمه ترگمان]اوضاع بالکان به باتلاقی سیاسی و نظامی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]وضعیت بالکان به یک بغداد سیاسی و نظامی تبدیل شد

2. His novels are a rich synthesis of Balkan history and mythology.
[ترجمه ترگمان]رمان او ترکیبی غنی از تاریخ بالکان و اساطیر است
[ترجمه گوگل]رمانهای او یک ترکیب غنی از تاریخ و اسطوره بالکان هستند

3. Balkan Notes 6: Long after the war, the memories of the conflict haunt Bosnia's population.
[ترجمه ترگمان]یادداشت های بالکان ۶: مدت ها پس از جنگ، خاطرات درگیری در جمعیت بوسنی به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]یادداشت های بالکان 6: طولانی پس از جنگ، خاطرات جنگ باعث بوجود آمدن جمعیت بوسنی است

4. If mercenaries had been protecting the Balkan safe havens, there might never have been the massacre of Srebrenica.
[ترجمه ترگمان]اگر سربازان مزدور از شبه جزیره امن محافظت می کردند، ممکن بود هیچ وقت کشتار of نبوده باشد
[ترجمه گوگل]اگر مزدوران از پناهگاه های امن در بالکان حفاظت کرده اند، قتل عام سربرنیتسا ممکن نیست

5. A miracle arrived in this muddy Balkan backwater a few months ago.
[ترجمه ترگمان]چند ماه پیش یه معجزه در این آب های کم عمق رسید
[ترجمه گوگل]یک معجزه چند ماه پیش در این حوضچه پر از گلدان بالکان وارد شده است

6. It took the Balkan crises of the 90s and their transatlantic tensions to underline how urgent it was.
[ترجمه ترگمان]این قطعنامه بحران های بالکان در دهه ۹۰ و تنش های transatlantic را بر آن داشت تا بر اهمیت آن تاکید کند
[ترجمه گوگل]این بحران بالکان دهه 90 و تنش های آتی آن را تأیید کرد تا تأکید کند که چقدر فوری است

7. But like all Balkan political survivors, Milosevic has made an art form of knowing when to switch sides.
[ترجمه ترگمان]اما مانند همه بازماندگان سیاسی بالکان، میلوسویچ به یک شکل هنر تبدیل شده است که می داند چه زمانی باید دو طرف را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]اما مانند تمام بازماندگان سیاسی بالکان، میلوسویچ یک شکل هنری برای دانستن اینکه چه زمانی برای تغییر طرفین ساخته شده است، ساخته است

8. The feud is steeped in bitter Balkan history.
[ترجمه ترگمان]این دشمنی در تاریخ بالکان تلخ غرق شده است
[ترجمه گوگل]این غارت در تاریخ تلخ بالکان جریان دارد

9. The Balkan nation of Slovenia broke away from Yugoslavia in 199 the first of the republics to do so, declaring itself a free nation after a 10-day civil war.
[ترجمه ترگمان]تیم بالکان اسلوونی در ۱۹۹ اول جمهوری از یوگسلاوی خارج شد و خود را یک ملت آزاد پس از یک جنگ داخلی ۱۰ روزه اعلام کرد
[ترجمه گوگل]ملک بالکان ایالت اسلواکی در سال 199 نخستین جمهوری را از یوگسلاوی جدا کرد و این خود را به عنوان یک کشور آزاد پس از یک جنگ داخلی 10 روزه اعلام کرد

10. The Balkan pair view Russia differently.
[ترجمه ترگمان]جفت بالکان به طور متفاوت به روسیه نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]جفت بالکان روسیه متفاوت است

11. In this scheme, the Balkan states would remain independent and serve as buffer - states against Austrian aggression.
[ترجمه ترگمان]در این طرح ایالات بالکان مستقل باقی خواهند ماند و به عنوان states در برابر تجاوز اتریش عمل خواهند کرد
[ترجمه گوگل]در این طرح، دولت های بالکان همچنان مستقل باقی خواهند ماند و به عنوان دولت بافر در مقابل تجاوز اتریشی عمل می کنند

12. Balkan: Of or relating to the Balkan Peninsula or the Balkan Mountains.
[ترجمه ترگمان]بالکان: از یا مربوط به شبه جزیره بالکان یا کوه های بالکان
[ترجمه گوگل]بالکان: مربوط به شبه جزیره بالکان یا کوه های بالکان است

13. The American intervention in the Balkan affairs seems plausible.
[ترجمه ترگمان]مداخله آمریکا در امور بالکان معقول به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]مداخله آمریکا در امور بالکان به نظر قابل قبول است

14. Found in Spain, Portugal, alongcoastal areas of Italy, Balkan Peninsula, India, Northern Europe, and America.
[ترجمه ترگمان]در اسپانیا، پرتغال، مناطق alongcoastal ایتالیا، شبه جزیره بالکان، هند، اروپای شمالی و آمریکا یافت می شود
[ترجمه گوگل]واقع در اسپانیا، پرتغال، مناطق همجوار ایتالیا، شبه جزیره بالکان، هند، شمال اروپا و امریکا

15. Even more surprising is Glenny's attempt to fudge the fundamental issues of the Balkan conflict.
[ترجمه ترگمان]حتی جالب تر از این، تلاش Glenny برای اصلاح مسائل اساسی مناقشه بالکان است
[ترجمه گوگل]حتی شگفت انگیز است که تلاش Glenny برای محو کردن مسائل اساسی درگیری بالکان است


کلمات دیگر: