کلمه جو
صفحه اصلی

secretarial


معنی : وابسته بدبیرخانه، وابسته به منشیگری
معانی دیگر : وابسته بدبیرخانه، وابسته به منشیگری

انگلیسی به فارسی

وابسته به دبیرخانه، وابسته به منشی‌گری یا دفترداری


دبیرخانه، وابسته بدبیرخانه، وابسته به منشیگری


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a secretary; pertaining to the work of a secretary
secretarial means involving or relating to the work of a secretary.

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to the work of a secretary.
مشابه: clerical

مترادف و متضاد

وابسته به دبیرخانه (صفت)
secretarial

وابسته به منشیگری (صفت)
secretarial

جملات نمونه

1. a secretarial college
آموزشگاه منشیگری

2. a secretarial job
شغل منشی گری

3. I help out with the secretarial work.
[ترجمه ترگمان]من کمک می کنم با منشی کار کنه
[ترجمه گوگل]من با کار وزارت امور خارجه کمک می کنم

4. She's still only on a secretarial grade.
[ترجمه ترگمان]اون هنوز فقط توی نمره secretarial
[ترجمه گوگل]او هنوز تنها در درجه ی دبیرخانه است

5. I took a series of badly paid secretarial jobs which made me really miserable.
[ترجمه ترگمان]من یه سری شغل بد پیدا کردم که باعث شد واقعا احساس بدبختی کنم
[ترجمه گوگل]من یک سری از شغل های منصوب شدۀ بدست آوردم که باعث شد من واقعا بدبخت باشم

6. Good secretarial skills should enhance your chances of getting a job.
[ترجمه ترگمان]مهارت های secretarial خوب می تواند شانس شما برای گرفتن شغل را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]مهارت های دبیرستانی باید شانس شما برای گرفتن شغل را افزایش دهد

7. It's the usual boring secretarial job - a bit of typing and some filing.
[ترجمه ترگمان]این کار منشی خسته کننده است، کار کردن و چند تا سوهان کشی
[ترجمه گوگل]این وظیفه منحصر به فرد خسته کننده است - کمی تایپ کردن و برخی از ثبت نام

8. Until recently secretarial work and nursing were very much pink-collar professions.
[ترجمه ترگمان]تا این اواخر کار پرستاری و پرستاری از کار افتاده بود
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر، کارهای منحصر به فرد و پرستاری بسیار حرفه ای صورتی بود

9. She works for her father doing part-time secretarial duties.
[ترجمه ترگمان]او برای پدرش کار می کند که وظایف منشیگری پاره وقت انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او برای پدرش وظایف منشی بخش خصوصی را انجام می دهد

10. She's found some part-time secretarial work.
[ترجمه یکتا] او داره یه سری کاره های پاره وقت منشیگری پیدا میکنه
[ترجمه ترگمان]اون یه قسمتی از وقتش رو پیدا می کنه
[ترجمه گوگل]او بعضی از کارهای نیمه وقت کار منشی را پیدا کرده است

11. I was doing temporary secretarial work.
[ترجمه ترگمان] من یه کارمند موقت کار می کردم
[ترجمه گوگل]من کار موقت منشی انجام دادم

12. The duties of the post are mainly secretarial.
[ترجمه ترگمان]وظایف این پست به طور عمده دبیرخانه است
[ترجمه گوگل]وظایف این پست عمدتا بخش خصوصی است

13. Do you have any teaching/legal/medical/secretarial/academic qualifications?
[ترجمه ترگمان]آیا شما هیچ صلاحیت آموزشی \/ مشاور \/ مشاور \/ مدرک دانشگاهی دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما دارای مدرک تحصیلی / قانونی / پزشکی / مدرک / آکادمیک هستید؟

14. The company secretarial department of the firm can and have acted in this role on occasions.
[ترجمه ترگمان]بخش secretarial شرکت می تواند در این نقش در موقعیت های مختلف عمل کند
[ترجمه گوگل]بخش امور دفاعی شرکت می تواند و در موارد خاصی نقش داشته باشد

15. What about an answering service-preferably one with secretarial services if you need some one to type your resume and applications?
[ترجمه ترگمان]اگر به کسی نیاز دارید که رزومه و درخواست تان را تایپ کند، در مورد یک سرویس پاسخ دهنده - ترجیحا یکی با خدمات secretarial چطور؟
[ترجمه گوگل]در مورد یک سرویس پاسخ دهی - ترجیحا یکی با سرویس های منشیگری - اگر شما نیاز به تایپ رزومه و برنامه های خود دارید؟

پیشنهاد کاربران

منشیگری

منشیگری
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌺


کلمات دیگر: