کلمه جو
صفحه اصلی

manifold


معنی : گوناگونی، متعدد، چند برابر، چند تا، چند ظرفیتی، فراوان، بسیار، زیاد، متنوع کردن، چند برابر کردن
معانی دیگر : چند جوره، چند بخشی، چند جانبه، چند دیس، چند شکل، چندگانه (دارای چندین شکل یا جنبه یا بخش یا ویژگی)، لابه لا، پیچیده، چند گون، بسلا، پرشمار، از چندین نظر، به دلایل مختلف، تمام و کمال، به تمام معنی، تکثیر کردن، چندگانه کردن، (ابزار و ماشین آلات) چندکاره، چند راهه، شیر چند راهه، لوله ی چند شاخه

انگلیسی به فارسی

چند تا، چند برابر، بسیار، زیاد، متعدد، گوناگونی،متنوع کردن، چند برابرکردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: abundant and varied.
مترادف: multifarious, multitudinous, myriad, rich
مشابه: abundant, beaucoup, many, multiple, numerous, overflowing, plentiful, various

- She was thankful for her manifold blessings, but particularly for the health of her children and the kindness of her husband's family.
[ترجمه ترگمان] او به خاطر نعمت های manifold، بلکه به ویژه برای سلامت فرزندان و مهربانی خانواده شوهرش سپاسگزار بود
[ترجمه گوگل] او از نعمتهای متعددش سپاسگزار بود، اما مخصوصا برای سلامتی فرزندانش و مهربانی خانواده شوهرش

(2) تعریف: having many features or parts.
مترادف: many-sided, multifaceted, multifarious
مشابه: complicated, compound, eclectic, elaborate, intricate, multidimensional, myriad

- a manifold publicity campaign
[ترجمه ترگمان] یک فعالیت تبلیغاتی چند جانبه
[ترجمه گوگل] مبارزات تبلیغاتی چندگانه

(3) تعریف: combining or operating several things at the same time.
مترادف: complex, composite, compound
مشابه: eclectic, joint
اسم ( noun )
(1) تعریف: something with many different elements or features.
مترادف: complex, composite, compound, ensemble
مشابه: conglomerate, hybrid, package, whole

(2) تعریف: a pipe or chamber with many outlets or connections.
مشابه: chamber, outlet, pipe

- a car's exhaust manifold
[ترجمه ترگمان] منیفولد اگزوز خودروها
[ترجمه گوگل] منیفولد خروجی موتور خودرو
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: manifolds, manifolding, manifolded
مشتقات: manifoldly (adv.), manifoldness (n.)
• : تعریف: to make multiple copies of (something written or typed).
مترادف: copy, ditto, print, reproduce
مشابه: duplicate, mimeograph, photocopy, Xerox

• something made up of many different parts; one of a number of copies; pipe or chamber having a number of outlets (mechanics)
make copies of, duplicate
varied, diverse; having many different parts or features; making use of or operating several devices at one time
in many ways
things that are manifold are of many different kinds; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] چند راهه، چند جوره، چند بخشی، چند جانبه، چند دیس، چند شکل، چندگانه (داراى چندین شکل یا جنبه یا بخش یا ویژگی
[مهندسی گاز] چندراهه، محل تقسیم چندلوله
[ریاضیات] بسلا
[پلیمر] چند برابر
[آمار] خمینه

مترادف و متضاد

گوناگونی (اسم)
manifold, diversity, variety, variegation

متعدد (صفت)
many, plenty, numerous, manifold, plural, multiplex, innumerable, multitudinous, multiple, umpteenth, umpteen, massed

چند برابر (صفت)
manifold, multiple, multifold

چند تا (صفت)
manifold, various, multifold

چند ظرفیتی (صفت)
manifold, polyvalent

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

بسیار (صفت)
abundant, numerous, extra, damn, manifold, parlous, all, sopping, unco, multifarious

زیاد (صفت)
wide, great, numerous, liberal, manifold, high, thick, vast, rife, heavy, generous, intense, extortionate, copious, fulsome, populous, immane, immoderate, superabundant, supererogatory

متنوع کردن (فعل)
manifold, variegate, diversify

چند برابر کردن (فعل)
manifold

abundant, many


Synonyms: assorted, complex, copious, different, diverse, diversified, diversiform, multifarious, multifold, multiform, multiple, multiplied, multitudinous, multivarious, numerous, sundry, varied, various


Antonyms: one, single, sole


جملات نمونه

his manifold wisdom

خردمندی همه جانبه‌ی او


manifold industries

صنایع گوناگون


The consequences of this event were manifold.

پیامدهای این رویداد متعدد بود.


manifold duties

وظایف متعدد


A manifold villain.

آدمی که از چندین نظر رذل است (رذل تمام و کمال).


a manifold liar

دروغگوی به تمام معنی


to manifold a letter with carbon paper

نامه‌ای را با کاغذ کاربن کپی کردن


1. manifold duties
وظایف متعدد

2. manifold industries
صنایع گوناگون

3. a manifold liar
دروغگوی به تمام معنی

4. a manifold villain
آدمی که از چندین نظر رذل است (رذل تمام و کمال).

5. his manifold wisdom
خردمندی همه جانبه ی او

6. to manifold a letter with carbon paper
نامه ای را با کاغذ کاربن کپی کردن

7. the consequences of this event were manifold
پیامدهای این رویداد متعدد بود.

8. Gaelic can be heard here in manifold forms.
[ترجمه ترگمان]گیلی را می توان در اشکال گوناگون یافت
[ترجمه گوگل]Gaelic را می توان در اینجا در شکل های چند منظوره شنیده می شود

9. The reasons for this situation are manifold.
[ترجمه ترگمان]دلایل این وضعیت چند برابر است
[ترجمه گوگل]دلایل این وضعیت چندبعدی است

10. Despite her manifold faults, she was a strong leader.
[ترجمه ترگمان]با وجود اشتباه ات متعدد او، او یک رهبر قوی بود
[ترجمه گوگل]با وجود گسل های چند گانه او، رهبر قوی بود

11. The exhaust manifold gave an explosive belch and went silent.
[ترجمه ترگمان]منیفولد اگزوز، آروغ بلندی زد و خاموش شد
[ترجمه گوگل]منیفولد اگزوز به یک بیل انفجاری داده شد و به سکوت خاتمه داد

12. That Darwin's ideas could have such manifold influence throughout the entire structure of modern biological theory should not now be surprising.
[ترجمه ترگمان]این ایده داروین می تواند تاثیر manifold در کل ساختار نظریه زیست شناسی مدرن داشته باشد، نباید عجیب باشد
[ترجمه گوگل]ایده های داروین می تواند چنین تاثیر زیادی را در کل ساختار تئوری بیولوژیکی مدرن داشته باشد و اکنون نباید تعجب آور باشد

13. The possibilities were manifold.
[ترجمه ترگمان]فرصت ها چندین برابر بودند
[ترجمه گوگل]فرصت های چندگانه بود

14. He has manifold talents.
[ترجمه ترگمان]استعداد manifold دارد
[ترجمه گوگل]او استعدادهای زیادی دارد

15. Such emblems were manifold and she was embarrassed by their riches.
[ترجمه ترگمان]این نمادها گوناگون بودند و او از ثروت آن ها شرمنده بود
[ترجمه گوگل]چنین املائی چند وجهی بود و توسط ثروت آنها خجالت زده بود

16. However, the Atlantis's plus points are manifold, far outweighing this single flaw.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نکات مثبت آتلانتیس چند برابر است، بسیار فراتر از این عیب
[ترجمه گوگل]با این حال، نقاط اضافه آتلانتیس چند برابر هستند، و این تنها نقصی است

17. Having located the air intake manifold we noticed a significant difference between the diagrams in the manuals and our engine.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از منیفولد ورودی هوا، تفاوت قابل توجهی بین نمودارها در دفترچه راهنما و موتور مشاهده کردیم
[ترجمه گوگل]منیفولد ورودی هوا را پیدا کردیم و تفاوت بین دیاگرام های کتابچه ها و موتور ما را دیدیم

پیشنهاد کاربران

چندگونای - خمینه

خمینه

چند وجهی

چندجانبه

ورودی موتور یا اگزوز ( تخصصی مهندسی مکانیک )

لوله، پخش کننده ( برای رشته تخنیک هواپیما )

manifold ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: چندراهه
تعریف: راه گاهی چندشاخه برای پخش یا گردآوری سیال


کلمات دیگر: