پیه، دمبه، چربی گوشت، پیه اب کردن، پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود، پیه مالی کردن
tallow
پیه، دمبه، چربی گوشت، پیه اب کردن، پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود، پیه مالی کردن
انگلیسی به فارسی
پیه آب کردن، پیه نهنگ و غیره که برای شمع سازی بکار میرود، پیه مالی کردن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the hard fatty matter from animals such as cattle or sheep, used in making soap, candles, lubricants, and certain foods.
• (2) تعریف: any of various similar substances, as from vegetable sources.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tallows, tallowing, tallowed
مشتقات: tallowlike (adj.)
حالات: tallows, tallowing, tallowed
مشتقات: tallowlike (adj.)
• : تعریف: to smear or treat with tallow.
• hard fat obtained from animal products (used to make candles, soap, etc.); fatty substance obtained from plants
دیکشنری تخصصی
[علوم دامی] پیه ؛ چربی ناشی از گرما دادن اندامهای درونی و مصرف نشدنی حیوان پس از کشتار .
[شیمی] پیه
[نساجی] چربی حیوانی - پیه - پی
[شیمی] پیه
[نساجی] چربی حیوانی - پیه - پی
جملات نمونه
1. in the past they used to make candles out of tallow
در گذشته از پیه شمع می ساختند.
2. Q: We had a tallow tree that needed to be removed.
[ترجمه ترگمان]سوال: ما یک درخت پیه داشتیم که باید حذف می شد
[ترجمه گوگل]Q ما یک درخت خاکستری داشتیم که باید برداشته شود
[ترجمه گوگل]Q ما یک درخت خاکستری داشتیم که باید برداشته شود
3. An ancient tallow candle stood fixed in its grease on one of the cross-beams, with a tinder beside it.
[ترجمه ترگمان]یک شمع مومی قدیمی روی یکی از تیره ای صلیب روی آن نصب شده بود
[ترجمه گوگل]یک شمع باقابلیت باستانی در ردیف خود بر روی یکی از پرتوها قرار گرفته و در کنار آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]یک شمع باقابلیت باستانی در ردیف خود بر روی یکی از پرتوها قرار گرفته و در کنار آن قرار دارد
4. Samara for grain, cattle, and tallow.
[ترجمه ترگمان]به خاطر غلات، گله و پیه
[ترجمه گوگل]سامارا برای دانه، گاو و چربی
[ترجمه گوگل]سامارا برای دانه، گاو و چربی
5. Some thick, tallow candles, and jugs and bowls completed the furnishings.
[ترجمه ترگمان]بعضی از شمع های کلفت و پیه و ظرف و کاسه ها اسباب اثاثیه را کامل کرده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از شمعهای ضخیم، خرد شده و کوزه ها و کاسه ها مبلمان را تکمیل کردند
[ترجمه گوگل]بعضی از شمعهای ضخیم، خرد شده و کوزه ها و کاسه ها مبلمان را تکمیل کردند
6. We can supply 1000 tons of tallow at US $ 300 per ton FOB Sydney.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم ۱۰۰۰ تن از پیه را به قیمت ۳۰۰ دلار در هر تن سیدنی تامین کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم 1000 تن خرد شده را به مبلغ 300 دلار در هر تن FOB سیدنی عرضه کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم 1000 تن خرد شده را به مبلغ 300 دلار در هر تن FOB سیدنی عرضه کنیم
7. So she put some tallow at the bottom of the measure.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب مقداری از پیه را در ته پیمانه گذاشت
[ترجمه گوگل]بنابراین او در پایین معیار قرار می دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین او در پایین معیار قرار می دهد
8. They tallow dogs to enter the house.
[ترجمه ترگمان]سگ ها را پیه می کنند که وارد خانه شوند
[ترجمه گوگل]آنها سگ ها را به داخل خانه می برند
[ترجمه گوگل]آنها سگ ها را به داخل خانه می برند
9. When beef tallow content was about 20%, the flavor and texture of emulsion could be improved and the emulsion stability was 9
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مقدار چربی گوشت حدود ۲۰ % بود، طعم و بافت امولسیون می تواند بهبود یابد و پایداری امولسیون ۹ بود
[ترجمه گوگل]وقتی محتوای گوشت گاو حدود 20٪ بود، طعم و بافت امولسیون را می توان بهبود داد و پایداری امولسیون 9
[ترجمه گوگل]وقتی محتوای گوشت گاو حدود 20٪ بود، طعم و بافت امولسیون را می توان بهبود داد و پایداری امولسیون 9
10. We are not interested in drummed tallow for the simple reason that its price is higher.
[ترجمه ترگمان]ما به خرد کردن پیه برای این دلیل ساده که قیمت آن بالاتر است علاقه مند نیستیم
[ترجمه گوگل]به دلیل ساده بودن قیمت آن بالاتر از این نیست که ما را با طعم درامد علاقه مند نکنید
[ترجمه گوگل]به دلیل ساده بودن قیمت آن بالاتر از این نیست که ما را با طعم درامد علاقه مند نکنید
11. Stearin is harder and burns longer than unrefined tallow.
[ترجمه ترگمان]Stearin بیشتر و بیشتر از پیه و چربی می سوزد
[ترجمه گوگل]استارین سخت تر است و طولانی تر از کره ی خالص رایت می کند
[ترجمه گوگل]استارین سخت تر است و طولانی تر از کره ی خالص رایت می کند
12. The enzyme catalyzed Chinese vegetable tallow and methyl stearate to produce cocoa butter equivalent was studied.
[ترجمه ترگمان]آنزیم با پیه گیاهی چینی و متیل stearate کاتالیز شد تا معادل کره کاکایو که مورد مطالعه قرار گرفت را تولید کنند
[ترجمه گوگل]آنزیم کاتالیز شده چربی های گیاهی چینی و متیل استاته برای تولید معادل کره کاکائو مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]آنزیم کاتالیز شده چربی های گیاهی چینی و متیل استاته برای تولید معادل کره کاکائو مورد مطالعه قرار گرفت
13. The paper was introduction the N - Tallow - 3 - diaminopropane of secondary amines and production process and application.
[ترجمه ترگمان]این مقاله معرفی N - Tallow - ۳ - diaminopropane آمین های ثانویه و فرآیند تولید و کاربرد را معرفی کرد
[ترجمه گوگل]در این مقاله مقدمه ای از آمین های ثانویه و فرآیند تولید و کاربرد آن به صورت N-Thylo-3-Diaminopropane معرفی شد
[ترجمه گوگل]در این مقاله مقدمه ای از آمین های ثانویه و فرآیند تولید و کاربرد آن به صورت N-Thylo-3-Diaminopropane معرفی شد
14. We groped around in the darkness, found a fat tallow candle and I lit it with my tinder.
[ترجمه ترگمان]در تاریکی کورمال کورمال به اطراف نگاه کردیم و یک شمع پیه پیه پیدا کردیم و آن را با فندک روشن کردم
[ترجمه گوگل]ما در تاریکی گام کشیدیم، یک شمع چربی چرک پیدا کردیم و من آن را با گلدان من روشن کردم
[ترجمه گوگل]ما در تاریکی گام کشیدیم، یک شمع چربی چرک پیدا کردیم و من آن را با گلدان من روشن کردم
15. The room smelt stale and musty with the pungent odour of the fat tallow candles placed on the desk.
[ترجمه ترگمان]اتاق بوی کهنگی و کپک می داد و بوی تند شمع پیه را که روی میز چیده شده بود بوی می داد
[ترجمه گوگل]اتاق خیس خیس و خرد شده با بوی تند و تیز شمع های چربی ملایم روی میز قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اتاق خیس خیس و خرد شده با بوی تند و تیز شمع های چربی ملایم روی میز قرار می گیرد
In the past they used to make candles out of tallow.
در گذشته از پیه شمع میساختند.
پیشنهاد کاربران
tallow ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: پیه
تعریف: چربی حیوانی جامد حاصل از بافت های چربی گوسفند یا گاو که حاوی مقدار زیادی اسید چرب اشباع و تک غیراشباع ( monounsaturated ) و سفید و بدون بو و طعم است
واژه مصوب: پیه
تعریف: چربی حیوانی جامد حاصل از بافت های چربی گوسفند یا گاو که حاوی مقدار زیادی اسید چرب اشباع و تک غیراشباع ( monounsaturated ) و سفید و بدون بو و طعم است
کلمات دیگر: