کلمه جو
صفحه اصلی

scale down


معنی : کاهش، کاهش تدریجی، به نسبت ثابت
معانی دیگر : کاهش تدریجی، به نسبت ثابت

انگلیسی به فارسی

کاهش تدریجی، کاهش، به نسبت ثابت


دیکشنری تخصصی

[شیمی] کاهش مقیاس
[نساجی] کاهش تدریجی

مترادف و متضاد

کاهش (فعل)
scale down, slake

کاهش تدریجی (فعل)
scale down

به نسبت ثابت (فعل)
scale down

جملات نمونه

1. Police are scaling down the search for the attacker.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال کاهش جستجو برای این مهاجم است
[ترجمه گوگل]پلیس جستجوی جستجوی مهاجم را کاهش می دهد

2. One Peking factory has had to scale down its workforce from six hundred to only six.
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه پکن مجبور است نیروی کار خود را از ۶ صد به فقط ۶ کاهش دهد
[ترجمه گوگل]یکی از کارخانه های پکن، مجبور بود نیروی کار خود را از ششصد تا شش سال به حداقل برساند

3. A shortage of money has forced them to scale down the project.
[ترجمه ترگمان]کمبود پول آن ها را وادار به کاهش این پروژه کرده است
[ترجمه گوگل]کمبود پول آنها را مجبور کرده است که پروژه را کاهش دهند

4. We are thinking of scaling down our training programmes next year.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم برنامه های آموزشی خود را در سال آینده کاهش دهیم
[ترجمه گوگل]ما فکر می کنیم برنامه های آموزشی ما را در سال آینده کاهش دهیم

5. We are going to scale down the number of trees being felled.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم تعداد درختان را کاهش دهیم
[ترجمه گوگل]ما در حال کاهش تعداد درختانی که در حال تخریب هستند را کاهش می دهیم

6. The emergency aid programme has now been scaled down.
[ترجمه ترگمان]برنامه کمک های اضطراری در حال حاضر کاهش پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]برنامه کمک اضطراری در حال حاضر کاهش یافته است

7. Given the resource implications involved, the plan will have to be scaled down.
[ترجمه ترگمان]با توجه به مفاهیم مربوط به منابع موجود، برنامه باید کاهش یابد
[ترجمه گوگل]با توجه به مفاهیم منابع، برنامه باید کاهش یابد

8. Taxes and customs duties were raised sharply, but were later scaled down after protests and because of fears of rising inflation.
[ترجمه ترگمان]مالیات ها و عوارض گمرکی به شدت افزایش یافتند، اما بعدا پس از اعتراضات کاهش یافتند و به دلیل ترس از افزایش تورم
[ترجمه گوگل]مالیات ها و حقوق گمرکی به شدت افزایش یافت، اما پس از اعتراضات و به دلیل ترس از افزایش تورم، بعدا کاهش یافت

9. Joint administrative receiver Murdoch McKillop said cuts were part of a scaling down of production to meet reduced demand.
[ترجمه ترگمان]مرداک McKillop، دریافت کننده مشترک اجرایی، گفت که کاهش هزینه ها بخشی از کاهش تولید برای برآورده کردن تقاضای کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]مرداک مک کیلوپ، مدیرعامل مشترک ادعا کرد کاهش کاهش قیمتها بخشی از کاهش تولید است که تقاضای تقاضا را کاهش می دهد

10. Then again, perhaps a scaled down 5-series would have been too predictable.
[ترجمه ترگمان]سپس، شاید یک سری از ۵ سری پایین بسیار قابل پیش بینی بوده باشد
[ترجمه گوگل]سپس دوباره، شاید یک سری کاهش یافته 5-سریال خیلی پیش بینی شده بود

11. To do so she needed to scale down the orchestration to manageable size, and find a new and readily available cast.
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، نیاز داشت که از هماهنگی با اندازه قابل مدیریت کاسته شود و یک طرح جدید و به راحتی در دسترس پیدا کند
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار او نیاز به کاهش ارکستراسیون را به اندازه قابل کنترل و پیدا کردن یک بازی جدید و به راحتی در دسترس است

12. The output reading obtained with the enlarged input is then correspondingly scaled down.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، ورودی خروجی بدست آمده با ورودی بزرگ، متعاقبا به پایین مقیاس بندی شده است
[ترجمه گوگل]سپس خواندن خروجی حاصل از ورودی بزرگ شده به ترتیب مقیاس پذیری می شود

13. Sainty, like many others, had scaled down this year, leaving the million dollar plus pictures at home.
[ترجمه ترگمان]Sainty، مانند بسیاری دیگر، امسال کاهش یافت و میلیون ها دلار به اضافه عکس در خانه باقی گذاشت
[ترجمه گوگل]Sainty، مانند بسیاری دیگر، در سال جاری کاهش یافته است و میلیون ها دلار به همراه تصاویر در خانه است

14. Some scaling down was done, but this was legitimate based on Lucy's talus, said White.
[ترجمه ترگمان]وایت گفت که این کار مقیاس بندی شده بود، اما این کار براساس talus لوسی قانونی بود
[ترجمه گوگل]بعضی از مقیاس های پایین تر انجام شد، اما سفید بر این اساس قانونی بود

پیشنهاد کاربران

a reduction in size, quantity, or activity according to a fixed scale or proportion:
a scale down of military expenditures.
Also scale back

تقلیل دادن، کاستن از :

to make something smaller than it was or smaller than it was planned to be:


کلمات دیگر: