کلمه جو
صفحه اصلی

particle


معنی : ذره، لفظ، حرف، خرده، ریزه
معانی دیگر : ریزک، ریزچه، فروهر، خش، خردیزه، پاریزه

انگلیسی به فارسی

خرده، ریزه، ذره، لفظ، حرف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a minute quantity or piece; speck; trace.
مترادف: atom, grain, granule, iota, molecule, mote, shred, speck, trace, whit
مشابه: bit, crumb, dab, fragment, hint, jot, mite, modicum, morsel, part, piece, scintilla, scrap, shadow, shard, sliver, smidgen, tinge

(2) تعریف: in physics, one of various extremely small constituents of matter.
مشابه: electron, neutron, proton, quark

• tiny portion, very small fragment; grain; preposition; conjunction
a particle of something is a very small piece or amount of it.
in physics, a particle is piece of matter smaller than an atom, for example, an electron or a proton.
in grammar, a particle is a word which has a function rather than a meaning. in the sentence `alice put the book on my desk', the preposition `on' is a particle.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] ذره
[عمران و معماری] ذره - دانه - جسم کوچک - ریزه - خرده
[برق و الکترونیک] ذره - ذره هر جزء بسیار کوچک ماده، مانند اتم، الکترون، پروتون، مولکول، نوترون، ذره آلفا یا ذره بتا .
[زمین شناسی] ذره عنوانی عام که بدون هیچ محدودیتی در مورد شکل، ترکیب یا ساختار درونی، برای هر واحد قابل جدایش یا متمایز یک سنگ که (مانند یک ذره رسوبی که می تواند یک قطعه یا یک دانه باشد) معمولاً حاوی یک کانی است، به کار می رود.
[نساجی] ذره
[ریاضیات] ذره، جسم، نقطه مادی

مترادف و متضاد

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

لفظ (اسم)
literacy, word, particle, term, vocable

حرف (اسم)
word, particle, speech, talk, say, aitch, letter, yap, blabbermouth, jib, grapheme

خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium

ریزه (اسم)
particle, bit, mote, chip, midget, detritus, mammock, shiver, mince

atom, piece


Synonyms: bit, crumb, dot, dribble, drop, fleck, fragment, grain, hoot, iota, jot, minim, mite, modicum, molecule, morsel, mote, ounce, ray, scrap, scruple, seed, shred, smidgen, smithereen, speck, spot, stitch, whit


جملات نمونه

particle accelerator

شتابگر ذرات اتمی، شتاب‌دهنده‌ی ذره


1. particle accelerator
شتابگر ذرات اتمی،شتابدهنده ی ذره

2. a neutral particle
ذره ی اتمی بدون بار

3. there is not a particle of truth in what he says
(مجازی) حرف هایی که می زند ذره ای حقیقت ندارد.

4. He choked on a particle of food.
[ترجمه امیر] او با یک ذره از غذا خفه شد.
[ترجمه ترگمان]او با یک مقدار غذا نفسش را فرو داد
[ترجمه گوگل]او بر روی یک ذره از غذا خفه شد

5. He has not a particle of malice in him.
[ترجمه ترگمان]حتی ذره ای از شرارت در او نیست
[ترجمه گوگل]او ذره ای از بدبختی در او نیست

6. There was not a particle of evidence to support the case.
[ترجمه ترگمان]هیچ مدرکی برای حمایت از این پرونده وجود نداشت
[ترجمه گوگل]ذرات شواهدی برای حمایت از پرونده وجود نداشت

7. There's not a particle of truth in what he says.
[ترجمه ترگمان]هیچ ذره ای از حقیقت در اون چیزی نیست که اون می گه
[ترجمه گوگل]چیزی که او می گوید ذره ای از حقیقت نیست

8. A proton is an elementary particle of matter.
[ترجمه ترگمان]پروتون یک ذره بنیادی ماده است
[ترجمه گوگل]پروتون یک ذره اولیه ماده است

9. There's not a particle of truth in her story.
[ترجمه ترگمان]در داستان او ذره ای از حقیقت وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در داستان او ذره ای از حقیقت وجود ندارد

10. This particle has very small mass.
[ترجمه ترگمان]این ذره جرم بسیار کوچکی دارد
[ترجمه گوگل]این ذره دارای توده بسیار کوچکی است

11. New textbooks on nuclear and particle physics are thin on the ground.
[ترجمه ترگمان]کتاب های درسی جدید در زمینه فیزیک هسته ای و ذرات در زمین نازک هستند
[ترجمه گوگل]کتاب های درسی جدید درباره فیزیک هسته ای و ذرات بر روی زمین نازک هستند

12. But the model isn't from magic but particle physics.
[ترجمه ترگمان]اما مدل از جادو نیست، بلکه فیزیک ذرات است
[ترجمه گوگل]اما این مدل از فیزیک جادویی نیست اما جزء آن نیست

13. Remember that we are considering a charged particle.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که ما یک ذره باردار را مد نظر داریم
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که ما ذرات باردار را بررسی می کنیم

14. A fluid particle with positive v is being carried by the turbulence in the positive y-direction.
[ترجمه ترگمان]یک ذره سیال با v مثبت توسط تلاطم در جهت y مثبت حمل می شود
[ترجمه گوگل]ذرات مایع با مثبت V به وسیله آشفتگی در جهت Y مثبت است

15. From the particle point of view the result is less obvious.
[ترجمه ترگمان]از نقطه نظر ذره، نتیجه کم تر مشهود است
[ترجمه گوگل]از نقطه نظر ذرات نتیجه کمتر آشکار است

16. Consider a fluid particle that is displaced upwards, say, from its equilibrium position.
[ترجمه ترگمان]یک ذره سیال را در نظر بگیرید که به سمت بالا حرکت می کند، مثلا از موقعیت تعادل خود
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، از موقعیت تعادل آن، یک ذره مایع را در نظر بگیرید که به سمت بالا جابجا شده است

particles of dust

ذرات گرد و خاک


subatomic particles

ذرات بنیادی اتم


There is not a particle of truth in what he says.

(مجازی) حرف‌هایی که می‌زند ذره‌ای حقیقت ندارد.


پیشنهاد کاربران

( میکروبیولوژی ) کشت خطی

بخش کوچک وابسته

بخش کوچک

بخش کوچکی از افعال دوقسمتی که فعل برای کامل شدن و یا تغییر معانی به آن نیاز دازد.

در گرامر بخش دوم phrasal verb را particle مینامند که معمولا کلماتی چون along , away , back , down , up و out هستند

همون "وند" در phrasal verbها

particle
واکاوی دانشواژه ی اروپایی :
particle : part - ic - l - e
par یا part = پار ( پار - ه ) یا پَرد ( پَرد - ه ) = بَرخه، بخش
ic - = پسوند کهن - ایک پارسی : تاریک ، نزدیک، باریک. .
- ایز نوین : پاکیز ( پاکیزه ) ، مَویز ( مَو - ایز )
l - = آل : پسوند نامساز : رَوال ، پوشال. . .
e - = پسوند نامساز : ماله ، کوبه . . .
گرته برداری : پاریزاله ، پاریزال ، پَردیزاله ، پَردیزال

ذرات
در مواردی بمعنی خرده ریز ها


کلمات دیگر: