کلمه جو
صفحه اصلی

quicksilver


معنی : جیوه، سیماب
معانی دیگر : سیماب (بیشتر می گویند: mercury)، با جیوه پوشاندن، سیماب پوش کردن، سیماب، جیوه، طبع سیمابی، جیوه زدن به

انگلیسی به فارسی

( mercury =) جیوه


کیک سیلور، جیوه، سیماب


انگلیسی به انگلیسی

• mercury (metallic chemical element)
quicksilver is mercury; an old-fashioned word.

اسم ( noun )
• : تعریف: the chemical element mercury.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] جیوه، سیماب (بیشتر می گویند: mercury)
[زمین شناسی] نقره روان - واژه به کاررفته برای جیوه در جایی که این عنصر به صورت یک کانی خالص یافت می شود یا استخراج شده ولی هنوز استفاده نشده است (نظیر "محفظه های جیوه").
[مهندسی گاز] جیوه

مترادف و متضاد

جیوه (اسم)
mercury, quicksilver

سیماب (اسم)
mercury, quicksilver

جملات نمونه

1. Mirrors have a backing of quicksilver.
[ترجمه ترگمان]مرآت نوعی quicksilver داشت
[ترجمه گوگل]آینه ها دارای پشتی کفی هستند

2. His eyes had lost their quicksilver fear.
[ترجمه ترگمان]چشمانش ترس quicksilver را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]چشمان او ترس از بین رفته اند

3. The essential Gielgud was all quicksilver intelligence.
[ترجمه ترگمان]The اصلی همه intelligence بود
[ترجمه گوگل]Gielgud ضروری بود همه هوش مصنوعی

4. Beckett's playing is all quicksilver and lyricism with an often sardonic edge.
[ترجمه ترگمان]بازی بکت همه اش quicksilver و شاعرانه است که اغلب اوقات شوخی می کند
[ترجمه گوگل]بازی بکت است که همه چیز با شکوه و لفظی با لبه های اغلب ساردون است

5. It wriggled and squirmed like quicksilver and, apart from that, the box was only just long enough to take it.
[ترجمه ترگمان]مثل جیوه روی زمین می خزید و مثل جیوه پیچ وتاب می خورد و جدا از آن، جعبه فقط به اندازه ای بود که بتواند آن را بردارد
[ترجمه گوگل]آن را مانند کیک سیلور چرخاند و پیچید، و از این رو، جعبه فقط به اندازه کافی بلند بود تا آن را بگیرد

6. The tar on the roads glistened like liquid quicksilver.
[ترجمه ترگمان]قیر روی جاده ها مثل جیوه می درخشیدند
[ترجمه گوگل]قیر در جاده ها مانند مایع قلیایی مضر است

7. His mood changed like quicksilver.
[ترجمه ترگمان]His مثل جیوه عوض شده بود
[ترجمه گوگل]خلق و خوی او مانند کیک سیلور تغییر کرد

8. Whenever that happened, a quicksilver feeling went skidding through her bloodstream.
[ترجمه ترگمان]هر وقت که این اتفاق می افتاد، یک احساس جیوه از جریان خون او سر می خورد
[ترجمه گوگل]هر گاه این اتفاق افتاد، یک احساس کوچکی از طریق جریان خونش از بین رفت

9. It is the quicksilver panacea for weakness - the quintessence of a dedicated existence.
[ترجمه ترگمان]این the panacea برای ضعف - جوهر وجود یک هستی اختصاصی است
[ترجمه گوگل]این پانزدهایی برای ضعف است - پرطرفدار بودن یک موجود اختصاصی

10. Hunt, the team's quicksilver guard, slipped in and made the basket.
[ترجمه ترگمان]هانت، محافظ team، لیز خورد و سبد را درست کرد
[ترجمه گوگل]هانت، گارد محافظ تیم، دراز کشید و سبد را ساخت

11. Le is like quicksilver in the hand. Leave the fingers open and It'stays.
[ترجمه ترگمان]لو مثل جیوه در دست است انگشتان را باز بگذارید و بماند
[ترجمه گوگل]لو مانند کیک سیلور در دست است انگشتان باز و آن ها را ترک کنید

12. It's quicksilver, and as far as I can tell there's no surefire recipe for it.
[ترجمه ترگمان]مثل جیوه است و تا آنجا که می توانم بگویم هیچ دستورالعمل محکمی برای آن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]این کیک سیلور، و تا آنجا که من می توانم بگویم هیچ دستور العمل مطمئن برای آن وجود دارد

13. Mercurius as quicksilver is an eminently suitable symbol for the " fluid, " i. e., mobile, intellect.
[ترجمه ترگمان]جیوه به عنوان جیوه یک نماد مناسب برای سیال است ای, موبایل، هوش
[ترجمه گوگل]Mercurius به عنوان کیک سیلور، نماد فوق العاده مناسب برای مایع است الف، تلفن همراه، عقل

14. It was like watching quicksilver in motion.
[ترجمه ترگمان]مثل تماشای جیوه بود که در حرکت بود
[ترجمه گوگل]مانند تماشای حلقه در حرکت بود

پیشنهاد کاربران

نام یک شخصیت خیالی ابرقهرمان در دنیای مارول کامیک که قابلیت دویدن با سرعت بالا را دارد

یه اسپیدسر از دنیای کمیک مارول که در فیلم avengers age of ultran

حضور داشت


کلمات دیگر: