کلمه جو
صفحه اصلی

bilateral


معنی : دو طرفه، دو جانبه، متقارن الطرفین، دوکناری
معانی دیگر : دوسویه، دوگانه، متقابل

انگلیسی به فارسی

دوطرفه، دوجانبه، (گ.) متقارن‌الطرفین، دوکناری


دو طرفه، دو جانبه، متقارن الطرفین، دوکناری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: bilaterally (adv.), bilateralism (n.)
(1) تعریف: having two, esp. symmetrical, sides.

(2) تعریف: concerning or equally obligating two parties.

- a bilateral peace agreement
[ترجمه ترگمان] توافق صلح دو جانبه
[ترجمه گوگل] توافقنامه صلح دو جانبه

(3) تعریف: in biology, relating to the right and left sides of a structure.

• having two sides; reciprocal
bilateral negotiations, meetings, or agreements involve only the two groups or countries that are directly concerned; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] دو طرفه - دوطرفه 1. دارای دو طرف 2. دو سویه ( Bidirectional ) شبکه ای که در آن عبور جریان در هر جهت است ولتاژ مشابهی تولید می کند .
[حقوق] دو طرفه، دو جانبه
[نساجی] پایاپای
[ریاضیات] دو طرفه، دو جانبه
[آمار] دو جانبه

مترادف و متضاد

دو طرفه (صفت)
two-sided, bilateral, mutual, reciprocal

دو جانبه (صفت)
bilateral, mutual, reciprocal, double-faced

متقارن الطرفین (صفت)
bilateral, zygomorphic

دوکناری (صفت)
bilateral

having two sides


Synonyms: mutual, reciprocal, respective, two-sided


Antonyms: multilateral, unilateral


جملات نمونه

1. bilateral negotiations
مذاکرات دوجانبه

2. a bilateral trade agreement
قرارداد بازرگانی دوجانبه

3. The talks centred on bilateral trade.
[ترجمه پوریا] مذاکرات بر سر تجارت دو سویه بود
[ترجمه ترگمان]گفتگوها بر روی تجارت دو جانبه بود
[ترجمه گوگل]مذاکرات متمرکز بر تجارت دو جانبه است

4. They have been negotiating a bilateral trade deal.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال مذاکره برای یک معامله تجاری دوجانبه بوده اند
[ترجمه گوگل]آنها مذاکره تجارت معاهد دو جانبه را در پیش گرفته اند

5. France and Germany have signed a bilateral agreement to help prevent drug smuggling.
[ترجمه پوریا] فرانسه و المان یک توافق نامه دوجانبه برای کمک به جلوگیری از قاچاق مواد مخدر به امضا رساندند .
[ترجمه ترگمان]فرانسه و آلمان توافقنامه دو جانبه ای برای کمک به جلوگیری از قاچاق مواد مخدر به امضا رسانده اند
[ترجمه گوگل]فرانسه و آلمان توافقنامه دو جانبه را امضا کرده اند تا به جلوگیری از قاچاق مواد مخدر کمک کنند

6. Talks centred on increasing bilateral trade and plans for a tunnel or bridge link between the two countries.
[ترجمه ترگمان]گفتگوها بر سر افزایش تجارت دو جانبه و طرح های مربوط به یک تونل یا پل ارتباطی بین دو کشور بود
[ترجمه گوگل]مذاکرات متمرکز بر افزایش تجارت دوجانبه و برنامه هایی برای تونل یا پل ارتباطی بین دو کشور است

7. Fifty years of bilateral aid programmes does not seem to have done much to reduce global poverty.
[ترجمه پوریا] به نظر میرسد برنامه های پنجاه ساله کمک های دوجانبه برای کاهش فقر جهانی به اندازه کافی جواب نداده است .
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که پنجاه سال از برنامه های حمایتی دو جانبه برای کاهش فقر در جهان انجام شود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد پنجاه سال برنامه های کمک های دوجانبه برای کاهش فقر جهانی به اندازه کافی کار نکرده است

8. This occurs in extensive bilateral frontal lobe dysfunction and is usually due to vascular disease, hydrocephalus, or massive neoplasia.
[ترجمه ترگمان]این امر در عملکرد کلی پیشانی دو جانبه رخ می دهد و معمولا به علت بیماری عروقی، hydrocephalus، یا neoplasia بزرگ رخ می دهد
[ترجمه گوگل]این رخ می دهد در اختلافی گسترده لوب دو طرفه و معمولا به علت بیماری عروق، هیدروسفالی یا نئوپلاسی عظیم است

9. The busiest routes are carved up by bilateral deals between the national airlines at either end.
[ترجمه ترگمان]شلوغ ترین مسیر نیز توسط معاملات دو جانبه بین خطوط هوایی ملی در هر دو طرف ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]مسیرهای شلوغ تر توسط معاملات دو جانبه بین خطوط هوایی ملی در هر دو طرف به پایان می رسد

10. One client from each surgery had bilateral ulceration but clients with critical limb ischaemia and arterial ulceration were not included.
[ترجمه ترگمان]یکی از مشتریان هر عمل جراحی دو جانبه داشت اما مشتریانی با عضو بحرانی ischaemia و شریانی بودن شریانی در آن گنجانده نشده بودند
[ترجمه گوگل]یک مشتری از هر جراحی دارای زخم دو طرفه بود، اما مشتریان با ایسکمی منتقله اندام و زخم های شریانی گنجانده نشده بودند

11. The document envisaged six months of bilateral negotiations over programmes and funding.
[ترجمه ترگمان]این سند شش ماه مذاکرات دو جانبه بر سر برنامه ها و بودجه را پیش بینی کرده است
[ترجمه گوگل]این سند شش ماه مذاکرات دوجانبه را در مورد برنامه ها و بودجه ارائه می دهد

12. Bilateral animals move in a constant direction in such a way that one end is the front and the other the back.
[ترجمه ترگمان]حیوانات دو جانبه به یک جهت ثابت حرکت می کنند به طوری که یک طرف جلو و دیگری عقب است
[ترجمه گوگل]حیوانات دو طرفه در جهت ثابت حرکت می کنند به طوری که یک قسمت جلو و جلو عقب باشد

13. Webs of bilateral deals protect them from the full brunt of competition.
[ترجمه ترگمان]Webs معاملات دو جانبه از آن ها در برابر فشار کامل رقابت محافظت می کند
[ترجمه گوگل]شبکه های معاملات دو جانبه آنها را از بزرگی رقابت محافظت می کند

14. In a bilateral system comprising a network of reciprocal relationships the entity against which claims are made is evident.
[ترجمه ترگمان]در یک سیستم دو جانبه متشکل از شبکه ای از روابط متقابل، نهاد خلاف آن ادعاها مشهود است
[ترجمه گوگل]در یک نظام دوجانبه که شامل یک شبکه روابط متقابل است، نهاد علیه ادعاهای ساخته شده مشهور است

15. bilateral relations between the European Union and the U. S.
[ترجمه ترگمان]روابط دو جانبه بین اتحادیه اروپا و ایالات متحده اس
[ترجمه گوگل]روابط دو جانبه بین اتحادیه اروپا و اتحادیه اروپا

a bilateral trade agreement

قرارداد بازرگانی دوجانبه


پیشنهاد کاربران

از دو طرف ، مثل تنفس در شنای کرال سینه که از هر دو طرف چپ و راست انجام گیرد

دوسویه

نوار کمر

bilateral ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: کناری دوسویه
تعریف: همخوانی که در هنگام تولید آن، پس از انسداد، هوا از دو سوی دهان خارج شود


کلمات دیگر: