کلمه جو
صفحه اصلی

vocabulary


معنی : واژگان، لغت، فرهنگ لغات، فهرست لغات و اسامی، مجموع لغات یک زبان
معانی دیگر : واژگان (مجموع لغات یک زبان یا علم یا شخص)، (هنر و موسیقی و غیره) وسایل بیان، بیان افزار، واژه نامه، فهرست واژه ها

انگلیسی به فارسی

واژگان، لغت، مجموع لغات یک زبان، فرهنگ لغات


واژگان، لغت، فرهنگ لغات، فهرست لغات و اسامی، مجموع لغات یک زبان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: vocabularies
(1) تعریف: the words of a language.

(2) تعریف: the words or phrases used in a particular field.
مشابه: cant, lexicon

- the vocabulary of geological science
[ترجمه ترگمان] واژگان علم زمین شناسی
[ترجمه گوگل] واژگان علوم زمین شناسی

(3) تعریف: the words or phrases used by or familiar to a particular person or group of people.
مشابه: argot, cant

(4) تعریف: a list of words, usu. arranged alphabetically and defined, used for instruction or reference; lexicon.

• stock of words used by an individual or existing in a language, lexicon; list of words and their definitions in alphabetical order (especially for the purpose of learning)
your vocabulary is the total number of words you know in a particular language.
the vocabulary of a language is all the words in it.
the vocabulary of a particular subject is the group of words that are typically used when discussing it.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] فهرست لغات

مترادف و متضاد

Synonyms: cant, dictionary, glossary, jargon, lexicon, palaver, phraseology, terminology, thesaurus, wordbook, word-hoard, words, word-stock


واژگان (اسم)
terminology, vocabulary

لغت (اسم)
word, verb, vocabulary

فرهنگ لغات (اسم)
vocabulary

فهرست لغات و اسامی (اسم)
vocabulary

مجموع لغات یک زبان (اسم)
vocabulary

language of a person or people


جملات نمونه

You must learn the vocabulary at the end of each chapter.

بایستی واژگان آخر هر فصل را یاد بگیرید.


1. passive vocabulary
واژگان ناکنش ور (لغت هایی که شخص می داند ولی به کار نمی برد).

2. persian vocabulary contains many words of arabic origin
واژگان فارسی حاوی واژه های بسیاری است که ریشه ی عربی دارند.

3. technical vocabulary
واژگان فنی

4. the technical vocabulary was a little outside my range
واژگان فنی آن کمی از گستره ی (فهم) من خارج بود.

5. to command a large vocabulary
به واژگان بسیاری احاطه داشتن

6. you must learn the vocabulary at the end of each chapter
بایستی واژگان آخر هر فصل را یاد بگیرید.

7. he has an enormous musical vocabulary
در موسیقی ید طولایی دارد.

8. he too used the classical vocabulary of columns and porticos
او سبک معماری کلاسیک یعنی ستون و رواق را به کار گرفت.

9. an intelligent man with a large vocabulary
مردی باهوش با واژگانی گسترده

10. in order to build up the sight vocabulary of children
برای تقویت واژگان نظری کودکان

11. these dialects partook of the common body of indo-european vocabulary
این گویش ها واژگان مشترک هند و اروپایی را دارا بودند.

12. Some of the technical vocabulary may be unfamiliar to you.
[ترجمه ترگمان]برخی از واژگان فنی ممکن است برای شما ناآشنا باشند
[ترجمه گوگل]برخی از واژگان فنی ممکن است به شما نا آشنا باشد

13. There is a vocabulary at the back of our English book.
[ترجمه ترگمان]یک دایره لغات در پشت کتاب انگلیسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]واژگان در پشت کتاب انگلیسی ما وجود دارد

14. The English language is rich in vocabulary.
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی غنی از واژگان است
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی غنی از واژگان است

15. He has a small vocabulary and is only able to express himself in a limited fashion.
[ترجمه ترگمان]او یک دایره لغات کوچک دارد و تنها می تواند خود را با یک مد محدود بیان کند
[ترجمه گوگل]او یک واژگان کوچک دارد و تنها قادر است خود را به صورت محدود بیان کند

16. The word 'think tank' entered the vocabulary in the 1960s.
[ترجمه ترگمان]کلمه \"فکر\" در دهه ۱۹۶۰ وارد دایره لغات شد
[ترجمه گوگل]کلمه 'think tank' در دهه 1960 به واژگان وارد شد

17. A good way to enlarge your vocabulary is to read a daily newspaper.
[ترجمه ترگمان]یک راه خوب برای بزرگ کردن دایره لغات تان خواندن یک روزنامه روزانه است
[ترجمه گوگل]یک راه خوب برای افزایش واژگان خود این است که روزنامه را بخوانید

an intelligent man with a large vocabulary

مردی باهوش با واژگانی گسترده


Persian vocabulary contains many words of Arabic origin.

واژگان فارسی حاوی واژه‌های بسیاری است که ریشه‌ی عربی دارند.


He too used the classical vocabulary of columns and porticos.

او سبک معماری کلاسیک یعنی ستون و رواق را به کار گرفت.


He has an enormous musical vocabulary.

در موسیقی ید طولایی دارد.


پیشنهاد کاربران

لغات

لغت نامه



بیان، زبان
به عنوان نمونه:
visual vocabulary: بیان بصری
یا musical vocabulary: زبان موسیقیایی

واژگان

[رایانه] دایره واژه ( مجموعه تمام واژه ها )

ذخیره لغات ـ حجم واژها، شمار واژه ها ( ئی که یک نفر یاد دارد )
ذخیره لغات انگلیسی سارا الان رشد می کند.
Sara's English vocabulary is growing now.
به سوئدی/سویدی:
Saras ordf�rr�d i engelska v�xer nu.

دامنه ی لغات
دامنه ی واژگان

در زبانشناسی:
lexicon

بیان

سبک
a range of artistic or stylistic forms, techniques, or movements

خزانه واژگان

vocabulary ( علوم کتابداری و اطلاع رسانی )
واژه مصوب: واژگان
تعریف: مجموعه‏ای از واژه‏های یک زبان که به وسیلۀ مردم یا طبقه‏ای از مردم یا فرد در زمینه‏ای از دانش یا نظایر آن به کار می‏رود


کلمات دیگر: