1. no admittance
ورود ممنوع
2. to gain admittance to . . .
راه یافتن به . . .
3. They were unable to gain admittance to the hall.
[ترجمه ترگمان]آن ها قادر به ورود به تالار نبودند
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند به سالن پذیرش دست یابند
4. There is no admittance without a pass.
[ترجمه ترگمان]بدون مجوز ورود بدون مجوز قانونی وجود نداره
[ترجمه گوگل]بدون پذیرش وجود ندارد
5. Gaining admittance to the club was no easy matter.
[ترجمه ترگمان]ورود مجدد به باشگاه آسان نبود
[ترجمه گوگل]پذیرش پذیری به باشگاه آسان نیست
6. We had not been able to gain admittance to the flat.
[ترجمه ترگمان]ما قادر به بازگشت به آپارتمان نداشتیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانستیم به تخت برسیم
7. No admittance to unauthorized personnel.
[ترجمه ترگمان]اجازه ورود به افراد غیر قانونی نداره
[ترجمه گوگل]عدم دسترسی به پرسنل غیر مجاز
8. The children battered away at the door for admittance.
[ترجمه ترگمان]بچه ها به محض ورود به در، از در بیرون رفتند
[ترجمه گوگل]بچه ها برای پذیرش در خانه به ضرب گلوله کشته شدند
9. He was refused admittance into the country.
[ترجمه ترگمان]او از ورود به کشور خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او اجازه ورود به کشور را نداشت
10. No admittance keep out!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس اجازه ورود به بیرون را ندارد!
[ترجمه گوگل]بدون پذیرش
11. They were refused admittance.
[ترجمه ترگمان]آن ها اجازه ورود به آنجا را رد نکردند
[ترجمه گوگل]آنها مجاز به پذیرش نبودند
12. Hundreds of people were unable to gain admittance to the hall.
[ترجمه ترگمان]صدها نفر قادر به ورود به تالار نبودند
[ترجمه گوگل]صدها نفر قادر به پذیرش در تالار نبودند
13. The ticket will allow you admittance to the theatre.
[ترجمه ترگمان]این بلیت به شما اجازه ورود به تئاتر را می دهد
[ترجمه گوگل]این بلیط به شما اجازه می دهد که به تئاتر برسید
14. Those who gained admittance were fortunate.
[ترجمه ترگمان]کسانی که به او اجازه ورود دادند، خوشبخت بودند
[ترجمه گوگل]کسانی که به پذیرش رسیدند خوش شانسی بودند
15. No admittance except on business.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس اجازه ورود به آنجا را نداشت مگر به کار
[ترجمه گوگل]بدون پذیرش جز در کسب و کار