1. black and white photography
عکسبرداری سیاه و سفید
2. black and white prints
تصویرهای چاپی سیاه و سفید
3. black cloth shot with silver thread
پارچه ی سیاه با تارهای سیمین
4. black clothes will do
لباس سیاه مناسب است.
5. black clouds appeared on the horizon
ابرهای سیاه در افق نمایان شد.
6. black comedy
کمدی حزن آور،کمدی سیاه
7. black flags were another demonstration of their grief
پرچم های سیاه نشان دیگری از سوگ آنان بود.
8. black hair and a handsome visage
موی سیاه و چهره ی زیبا
9. black is a sign of mourning
سیاه علامت سوگواری است.
10. black silk with white spots
پارچه ی ابریشم سیاه با خال های سفید
11. black smoke was shooting out from the chimney
دود سیاه از دودکش بیرون می زد.
12. black studies
مطالعات وابسته به سیاهان
13. black magic
جادوی سیاه (همراه با احضار شیاطین)
14. black out
1- خط زدن،(مطالب نوشته شده را) سیاه کردن 2- تاریک کردن،(برق) دچار خاموشی کردن یا شدن 3- غش کردن،از حال رفتن 4- ازیاد بردن
15. a black chapter in the history of iran
فصلی تاریک در تاریخ ایران
16. a black cloth was draped over the coffin
روی تابوت پارچه ی سیاه انداخته بودند.
17. a black hat bound round with a blue ribbon
کلاه سیاه با حاشیه ای از نوار آبی
18. a black night
شبی تاریک
19. a black sheet sprinkled with points of gold
یک صفحه ی سیاه که روی آن ذرات طلا پاشیده بودند
20. a black villain
بزهکار سیه دل
21. six black cars were escorting his hearse
شش اتومبیل سیاه،نعش کش او را دنبال روی می کردند.
22. the black car hit a tree and came careering toward us
اتومبیل سیاه به درختی خورد و ناگهان به سرعت به طرف ما آمد.
23. the black clouds omened bad weather
ابرهای سیاه نشانه ی هوای بد بود.
24. the black congressional caucus
جرگه ی (فراکسیون) سیاه پوستان در کنگره(ی امریکا)
25. the black death
طاعون
26. the black nightgown had made her more desirable than ever
لباس خواب سیاه او را از همیشه هوس انگیزتر کرده بود.
27. as black as thunder
خشمگین
28. coal black
سیاه زغالی،سیاه سوخته،بسیار سیاه
29. little black book
(عامیانه) کتابی که حاوی نام و آدرس دوستان دختر و معشوقه ها باشد
30. a cia black operator
مامور سری سیا
31. a rusty black coat
یک پالتوی سیاه مندرس
32. a squat, black chimney
دودکش کلفت و کوتاه و سیاه
33. a tiger's black stripes
راه راه های سیاه پلنگ
34. bushes of black smoke
توده هایی از دود سیاه
35. does a black cat portend trouble?
آیا گربه ی سیاه نحس است ؟
36. have them black my boots
دستور بده چکمه هایم را واکس بزنند.
37. her long, black eyelashes
مژگان بلند و سیاه او
38. his thick black hair topped a wrinkled forehead
موی پرپشت و سیاه او بر فراز یک پیشانی چروکیده قرار داشت.
39. soldiers wearing black boots stumped the street
سربازانی که پوتین های سیاه پوشیده بودند در خیابان با گام های سنگین راه می رفتند.
40. suited in black
دارای لباس سیاه
41. the shiny black back of monster whales
پشت درخشان و براق نهنگ های عظیم
42. to become black
سیاه شدن
43. to integrate black students into white schools
دانش آموزان سیاه پوست را در مدارس سفیدپوستان ادغام کردن
44. written in black and white
نوشته به طور آشکار
45. in the black
سودآور،(حسابداری) دارای سود،بستانکار (در مقابل: با ضرر،بدهکار in the red)
46. into the black
(شرکت یا موسسه) سودبخش،پرسود
47. not as black as it is painted to be
آنقدرها هم که می گویند بد نیست
48. a cloud of black locusts
انبوهی از ملخ های سیاه
49. he was whipped black and blue
پشت او از شلاق سیاه و کبود شده بود.
50. he wore his black hair plastered down
زلف سیاه خود را صاف کرده و خوابانده بود.
51. i found a black object in his pocket
یک شی سیاه رنگ در جیب او پیدا کردم.
52. men must wear black ties; similarly, women must wear black blouses
مردها باید کراوات سیاه بزنند،همچنین زن ها باید بلوز سیاه بپوشند.
53. she huddled her black coat around her and ran out
او پالتو سیاه را با عجله دور خود پیچید و دوید بیرون.
54. she wore a black dress
پیراهن سیاه پوشیده بود.
55. there was a black deposit at the bottom of the bottle
رسوب سیاهی در ته بطری قرار داشت.
56. though she had black hair, her skin was light
با وجود آن که گیسوی سیاه داشت پوستش سپید بود.
57. to get a black eye
(در اثر ضربه و غیره) دارای سیاهی دور چشم شدن
58. be in someone's black book
در کتاب (یا لیست) سیاه کسی بودن،مورد طرد یا دشمنی قرار گرفتن
59. a girl with long black hair
دختری با موی بلند و سیاه
60. a man with a black band around his arm
مردی با نوار سیاهی دور بازویش
61. a piano keyboard has black and white keys
ردیف کلیدهای پیانو (بژنگان پیانو) کلیدهای سیاه و سفید دارد.
62. a red scarf with black trim
شال گردن قرمز با حاشیه سیاه
63. a sport jacket with black trousers
یک کت اسپورت با شلوار سیاه
64. a woman dressed in black
زن سیاهپوش
65. clouds that rumbled like black demons
ابرهایی که همچون دیو سیاه غرش می کردند
66. coalminers toiling in the black deeps
کارگران معدن زغالسنگ که در ژرفنای تاریک زحمت می کشند
67. frequent absences was a black mark on his record
غیبت های مکرر پرونده ی او را خراب کرد.
68. gray shading off into black
خاکستری که کم کم سیاه می شود
69. he was the first black to be hired here
او اولین سیاهپوستی بود که اینجا استخدام شد.
70. he was wearing a black hat
او کلاه سیاهی برسر داشت.